سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 4990
|
08:25 - 1392/09/20
نسخه چاپی

آه شرهانی! چه دردهایی در خود نهان داری ...

آه شرهانی! چه دردهایی در خود نهان داری ...
بایدبرمی گشتند امادردمند،بایدتسکینی برای این دردمی یافتند ،یکی پوکه ای برداشت وگفت این رابه عنوان یادگاری از این سرزمین باخود می برم ،یکی مشتی خاک ویکی که از همه دردمندتر بود گفت درمان درد من شقایق است وبس...

به گزارش ایلام فردا،کاروان راهیان نور دانش آموزان دوم متوسطه چرداول پس از مراسم بدرقه توسط کلیه مسئولین ادارات ونهادهای شهرستان چرداول راهی سرزمین نور شدند این کاروان پس از گذر از ایلام ومهران نماز ظهروعصر را باجماعت در محل اردوگاه دهلران اقامه کرد.

راهیان سرزمین نور پس از اقامه نماز وصرف ناهار به سمت شرهانی مقدس به راه افتادند ،دم دمای غروب بود که کاروان به شرهانی رسید ،سرزمین لاله وشقایقها،سرزمین آغشته به خون شهیدان گرانقدر،سرزمین مدفن پیکرهای گمنام و...

آه شرهانی به حق زمین حاصلخیزی برای شقایقی!!!

شقایق را چیزی جز درد تقویت نمی کند وتوچه دردمندی!!!

کاروان بادیدن این همه دردو داغ در این سرزمین مشتاقانه منتظر شنیدن روایت راویان بودندوراوی از راه رسید وچه زیبا روایت کرد گوشه ای از وقایع شرهانی را...!!!

راوی از شهدا گفت ،جوانان برومندی که درهشت سال دفاع مقدس از این وطن به این سرزمین اعزام شده بودندوبرنگشتند،پس از جنگ گروهی بصورت تیمی برای پیدا کردن اجساد به این سرزمین اعزام شدنداین تیم هفت روز فرصت داشتند تاوجب به وجب به این خاک را جستجو کنند وپیکر پاک شهیدان رابیابند.

تفحص آغاز شد ، روز اول گشتند وگشتند وجسدی نیافتند،روز دوم هم بدینگونه گذشت ،روز سوم،روزچهارم،روزپنجم وروز ششم نیز گذشت وجسدی پیدا نشدو...

روز هفتم وآخرین روز مأموریت گروه،مصادف بانیمه شعبان ،میلاد صاحب الزمان (عج) ...

راوی می گفت تیم دست به دامن مولایمان مهدی (عج)شدند وخواستند که دست خالی...

یاصاحب الزمان مگه میشه بنده چیزی از توبخواهد و ندهی،دور از کرم توست...

تاغروب گشتند وگشتند اما جسدی نیافتند...

خسته وناامید ونگران...

بایدبرمی گشتند امادردمند،بایدتسکینی برای این دردمی یافتند ،یکی پوکه ای برداشت وگفت این رابه عنوان یادگاری از این سرزمین باخود می برم ،یکی مشتی خاک ویکی که از همه دردمندتر بود گفت درمان درد من شقایق است وبس...

بادیدن لاله آرام می گیرم...

دلش نیامد لاله راپرپرکند خواست آن رااز ریشه برداردوبرای تسکین دل دردمندش بکارد...

خاکهاراکنارزد تاکم کم به ریشه رسید...

اومی دانست شقایق دردداردآرام وآرام خاکهاراکنارزدمی ترسیدنکندخراشی دل دردمندشقایق رابیازارد...

ریشه پیداشدبصورت کامل ومنور...

قوت این شقایق از کجا بود...

خواست آن رابردارد...

یاصاحب الزمان (عج)  ...

ریشه شقایق در جمجمه سر شهیدی بود...

فریادهابلندشدواشکهاجاری...

جسدی پیداشدبصورت کامل ،آیاپلاک دارد؟

بایدگشت...

گروه گشتندوگشتند...

آری پلاک نیز پیداشد...

نامش کیست؟

یاصاحب الزمان روزمیلادتو وامدادازتو...

مگر می شود اسمی غیر از تو...

آری...!!!

نام:مهدی

نام خانوادگی:منتظرقائم

ازکجا؟

ازلشکر14امام حسین اصفهان

آه شرهانی چه دردهایی درخودنهان داری...

کاروان مات ومبهوت از شنیدن این روایت...

چه اشکهاجاری...

وچه دلهاشکسته...

من دیدم دانش آموزانی راکه چه زیبا به این خاک بوسه می زدند وازآن برای تسکین دردشان درمشت می کردند...

من دیدم دانش آموزانی را که دراین هوای سرد باپای برهنه بر روی خاکها راه می رفتند...

اینهاپوشیدن کفش رادراین مکان مناسب نمی دانستند...

آه کفش من تودراینجا دیگر اعتباری نداری...

کاروان باقلب دردمند ودل شکسته ولی سبکبال به راه افتاد واز شهدای شرهانی اجازه خروج خواست...

آه گریه چقدر آرامبخش است...

کاروان نمازمغرب وعشاءرا رادراردوگاه دهلران اقامه کردوبعداز صرف شام مهمان گروه نمایش شد...

گروهی که نمایششان مربوط به ارزش وقیمت شهداءواسباب ووسایلشان بود...

چه زیبا اجراکردند این ارزش را...

اجرایشان گویای بهای لباس پاره پاره شهیدگمنامی بود که می توانست همچون پیراهن یوسف چشم یعقوبها رابینا کند...

بیانگر ارزش قمقمه ای آبی بود که می توانست علی اصغرها راسیراب کند...

وبیانگر دردخاری بود که چه دردمندانه رقیه ها راآزرد...

خاطره این وقایع چشمها راگریان ولی دلها راسبک کرد وکاروان راشب دراردوگاه دهلران به خواب سپرد...

فردای صبح روز یکشنبه پس از اقامه نماز صبح وخواندن زیارت پرفیض عاشورا کاروان راهی نقطه ایثار شد...

آری نقطه ایثار،دیار شهیدان گمنام،سرزمین عشق وسرزمین دردوداغها...

سرزمین شهیدعباسی ها،شهید نوری ها و...

دراین مکان برادران مسلم یاربیگی مسئول فرهنگی سپاه ناحیه چرداول واحمدشریفزاد فرمانده حوزه دانش آموزی شهیدصالحان به نوحه خوانی پرداختند و کاروان نیز ایشان را همراهی نمودند

وکاروان پس از دیدن مقر صدام ملعون به راه افتاد...

پس از زیارت امامزاده صیدحسن وامامزاده صالح آبادنمازرادربانروشان اقامه ونهار رادرآنجاصرف کردند وباکوله باری از خاطره ودرس به شهرستان بازگشتند...

خدایامارااز رهروان صدیق شهیدان گرانقدرمان قراربده 

آمین یارب العالمین

 

 

روشنا

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب