سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 34002
|
13:58 - 1397/07/01
نسخه چاپی

ایلام بیدار منتشر کرد؛

روایتی ناگفته از دوران جنگ تحمیلی در دهلران + عکس

روایتی ناگفته از دوران جنگ تحمیلی در دهلران + عکس
این آواره گی وجنگ زدگی 10 سال تمام یعنی حتی دو سال پس از پایان جنگ ادامه پیدا کرد.

گروه جهاد و مقاومت ایلام بیدار:: جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی در مرزدهلران قبل از شهریور59 آغازشد زیرا درخردادماه همان سال چهارنفر از مرزبانان پاسگاه چیلات به اسارت گرفته شد ودرمردادماه فرمانده پاسگاه سمیده به همراه یک نفر مرزبان دیگر در حمله بعثی ها به این پاسگاه شهید شدند پاسگاههای ربوط ،پیچ انگیزه ،سمیده، چیلات، فکه، نهرعنبر ،چم صریم وبیات قبل ازآغاز رسمی جنگ به اشغال بعثی ها درآمد، خبر این زد و خوردها و درگیری های مرزی در بین مردم مرزنشین بگوش می رسید.

هنوز کسی نمی دانست چه اتفاقی می افتد تا اینکه روز31 شهریورابتدا شهرمسکونی دهلران مانند سایرنقاط کشوربمباران شد و همزمان تانک و نفربرها ازمحورموسیان ،ابوقریب، شرهانی وفکه برای تسلط برجاده دهلران دزفول پیشروی کردند مردم برای مقابله و جلوگیری از پیشروی دشمن به جدار مرز و شهر موسیان رفتند تامانع این هجوم شوند بیشترمردم سلاح در دست نداشتند وتعداد کمی هم اسلحه های ابتدایی نیمه خودکارمانندبرنو، وام- یک وسلاح های شکاری شخصی خود در دست داشتند تعدادبسیارکمی ازنیروی دلاورارتش وسپاه عزیز هم درمیان این مدافعین بودند که آنها هم از امکانات وتجهیزات کافی بهره مند نبودند.

باوجود مقاومت جانانه مردم و بعدازشهادت تعدادی نیروی محلی دامنه درگیری نیروهای بعثی به عمق خاک کشورمان کشیده شد این بار تانک ها بر روی جاده دهلران اندیمشک قرار گرفتند ازسمت غرب هم مهران وجاده مهران دهلران رابه اشغال درآوردند. در این قسمت لحظاتی از شرایط آوارگی واضطراب و وحشت مردم شهر دهلران درسال 59 را تجسم نمایید بمباران مناطق مسکونی شهر دهلران موسیان وروستاها شدت گرفت لحظه به لحظه وضعیت بحرانی تر میگردید زنان وکودکان تاکنون صحنه جنگ را ندیده بودند دچار رعب و وحشت شدیدی شدند.

 

عکس دیده نشده از بمباران هوایی شهر دهلران در دوران دفاع مقدس

علاوه بربمباران های هوایی هجوم زمینی هم عرصه را برمردم تنگ کرده بود افراد مسن وخانواده ها باید به نقطه ای امن انتقال می دادند تصمیم گرفته شد که ازطریق بلندگو مسجدجامع به مردم اطلاع داده شود که شهر را تخلیه کنند شهرموسیان سقوط کرد مردم از نزدیک شدن نیروهای بعثی تا چندکیلومتری شهر دهلران باخبر شدند غوغایی درسطح شهر ایجادشد تعدادی از مردان رزمنده درمعرکه درمحاصره بودند تعدادی هم شهید و اسیر شده اند پیکر شهدا درصحنه مانده اند وبرخی خانواده ها تازه جنازه شهدایشان راتحویل گرفته بودند وفرصت تشیع وتدفین نداشتند باید به همراه جنازه پیاده خود را به دل کوه ههای شمالی شهر و روستاهای اطراف برسانند تخلیه شهر شروع شد مردم وسایل منزلشان را رها کردند فقط جان خود وزن وبچه ها برایشان مهم بودهرکسی به سمتی میرفت عده ای به سمت ارتفاعات بالای شهر و برخی هم به طرف روستاها درحرکت بودند بعضی سراسیمه بی هدف ونگران به هرطرف می دویدندبرخی باخود مشک آبی برداشته بودندوبعضی بدون آذوقه بودند زنان شیون کنان وبچه ها هم گریه می کردندهمه سر درگم بودند پیران وافراد معلول توان راه رفتن نداشتندچند نفر زن دربین راه زایمان کردند وبچه هایشان متولد شدهواهم گرم بودبعضی ها افرادناتوان را با گاری حمل می کردند جوانانی بودند که پدر ومادر پیر خود را کول کرده بودندمردم نمی دانستندکه این وضعیت تا کی ادامه پیدا میکند فکر میکردند امشب تا فردابه خانه وزندگی خود برمی گردند حتی یخچال و وسایل برقی خانه روشن گذاشته بودند وخانه را ترک کرده بودند هر جا پناه می آوردند بمباران می شد و یا لحظاتی بعد به اشغال دشمن درمی آمد این آواره گی وجنگزدگی 10 سال تمام یعنی حتی دو سال پس از پایان جنگ ادامه پیدا کرد.

*برگرفته از کتاب "با دست خالی" نوشته جعفر نظری

انتهای پیام/س

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد