سرویس: سیاسی
کد خبر: 72662
|
14:22 - 1404/07/05
نسخه چاپی

روایت شاهدان از بمباران کوچه شهید کرمی آبدانان؛

روزی که آبدانان در آتش و خون سوخت

روزی که آبدانان در آتش و خون سوخت
کوچه شهید کرمی همچنان در حافظه مردم شهرستان آبدانان زنده است؛ کوچه‌ای که به خون نشست؛ اما به نماد حیات و پایداری بدل شد. یاد شهدای آن روز، همچون چراغی، مسیر آینده را برای نسل‌های بعد روشن نگاه خواهد داشت.

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، در واپسین روزهای زمستان ۱۳۶۶، در حالی که مردم آبدانان خود را برای استقبال از بهار و نوروز آماده می‌کردند، کابوسی خونین بر سر این شهر کوچک اما مقاوم فرود آمد. ۲۶ اسفند ۱۳۶۶، روزی است که در حافظه تاریخی مردم آبدانان همچون زخمی عمیق ثبت شد؛ روزی که هواپیماهای رژیم بعث عراق در اقدامی غیرانسانی، محله‌های مسکونی شهر را آماج بمباران قرار دادند. بمبارانی که صف نانوایی، خانه‌های بی‌دفاع، زنان و کودکان و حتی دانش‌آموزان را هدف گرفت و کوچه شهید کرمی را به صحنه‌ای از خون و خاکستر بدل ساخت.

 

 آنچه در این گزارش می‌خوانید بازخوانی روایت شاهدان، بازماندگان و تحلیلگران درباره آن روز شوم است؛ روایتی که نه‌تنها زخم‌های عاطفی مردم آبدانان را بازتاب می‌دهد، بلکه نشان می‌دهد چگونه از دل آن فاجعه، امروز ایران به نقطه‌ای از قدرت رسیده که تکرار چنین روزهایی ناممکن است.
 

پیش‌درآمدی بر روز خونین آبدانان
 

 سال ۱۳۶۶ یکی از سال‌های سخت جنگ تحمیلی بود. رژیم بعث عراق در جبهه‌ها بارها شکست خورده بود و برای جبران ناکامی‌های نظامی، به سیاست بمباران مناطق مسکونی روی آورده بود. شهرهای کوچک و بزرگی چون دزفول، اندیمشک، ایلام و آبدانان بارها آماج حملات کور قرار گرفتند.

 در همان روزها، قرار بود پیکر تعدادی از شهدای عملیات شاخ شمیران در آبدانان تشییع شود. مردم با شور و عشق به میدان آمده بودند و مقابل مقر سپاه و بسیج وقت گرد هم جمع شده بودند. اما دشمن که روحیه مردمی را هدف گرفته بود، در ظهر آن روز با اعزام جنگنده‌های خود، آسمان آبدانان را شکافت و بمب‌های سنگینش را بر سر مردمی بی‌پناه ریخت.
 

شهادت در صف نان
 

 کرم الله سبزی، یکی از شاهدان عینی حادثه، هنوز پس از سال‌ها با صدایی لرزان خاطراتش را بازگو می‌کند در گفتگو با خبرنگار «ایلام بیدار» گفت: در حال حرکت به سمت منزل بستگان بودم که صدای غرش هواپیماها پیچید. لحظه‌ای بعد انفجار مهیبی رخ داد و گرد و خاک همه جا را فرا گرفت. وقتی خود را از جوی آب بیرون کشیدم، صحنه‌های دردناکی دیدم؛ کودکان معصومی که برای تهیه نان در صف ایستاده بودند، کنار گودال ناشی از اصابت بمب به شهادت رسیده بودند. خانه‌ها مثل زلزله فرو ریخته بود و پیکر مردی را دیدم که بر اثر موج انفجار به آب‌گرم‌کن حمام خانه‌اش چسبیده بود. حتی یک گاو سیاه در حیاط خانه‌ای زیر گرد و خاک به لرزه افتاده بود و کودک دیگری زیر ستون‌های فرو ریخته جان باخته بود.

 این روایت تصویری از فاجعه‌ای است که در چند ثانیه رقم خورد. صف نانوایی مرحوم سید کریم شفیعی به خون نشست و کوچه شهید کرمی به صحنه‌ای از مظلومیت مردم بی‌گناه بدل شد.
 

کودک ۱۳ ساله‌ای که زنده ماند؛ روایت سید احمد آبساران
 

 سید احمد آبساران، یکی از اهالی آبدانان، در آن زمان تنها ۱۳ سال داشت. او سال‌ها بعد وقتی با خبرنگار ما به گذشته برگشت، با اشک در چشمانش گفت: من و دوستم سید زمان ساعدی مأمور خرید نان بودیم. اما به دلیل علاقه به زندگی عشایری، آن روز به سمت سیاه‌چادرهای سراب رفتم و از دوستم جدا شدم. دقایقی بعد خبر رسید نانوایی بمباران شده است. با دلهره خود را به کوچه رساندم و دیدم همه چیز ویران شده. خبر شهادت دوستم سید زمان ساعدی، همسر و فرزند عموی بزرگوارم سید کریم شفیعی، و هم‌کلاسی‌ام حمید صحرایی به همراه مادرش شهیده خیزران باقری را همان جا شنیدم.

 

وی اضافه می‌کند: گاهی فکر می‌کنم چرا من زنده ماندم؟ شاید وظیفه داشتم شاهدی باشم برای روایت آن روز. هر بار که از کنار کوچه شهید کرمی عبور می‌کنم، تصویر دوستان و هم‌کلاسی‌هایم جلوی چشمانم زنده می‌شود.

 

 این خاطره گواهی است بر عمق فاجعه؛ نسلی که به جای بازی‌های کودکانه، با صحنه‌های خونین و سوگ همنوعان خود روبه‌رو شد.
 

صدای زنان داغدار؛ روایت بازماندگان شهیده خیزران باقری
 

 در میان شهدای آن روز، نام شهیده خیزران باقری، زنی خانه‌دار و فداکار، نیز به چشم می‌خورد. وی به همراه فرزندش در بمباران جان باخت. سال‌ها بعد، یکی از بستگان نزدیک او با بغض چنین می‌گوید: خیزران همیشه در صف نانوایی برای خانواده‌اش نان می‌گرفت. آن روز هم همراه فرزندش به نانوایی رفته بود. وقتی خبر شهادتش رسید، همه محله به سوگ نشست. خانه‌ای که با عشق اداره می‌کرد، در یک لحظه به سکوت و غربت بدل شد. هنوز جای خالی‌اش را سر سفره‌ها حس می‌کنیم.

 این روایت‌ها نشان می‌دهد که جنگ تنها مردان رزمنده را هدف قرار نداد؛ بلکه زنان خانه‌دار، مادران دلسوز و کودکان معصوم هم در آتش دشمن سوختند.
 

چرا کوچه شهید کرمی هدف قرار گرفت؟
 

 برای یافتن پاسخ این پرسش، رضا کریمی، استاد تاریخ دانشگاه ایلام، گفتگو کردیم. وی معتقد است: رژیم بعث در سال‌های پایانی جنگ به‌ویژه پس از شکست‌های مکرر در جبهه‌ها، به استراتژی «شکستن پشت جبهه» روی آورد. بمباران شهرهای مرزی و حتی مرکزی ایران، با هدف ایجاد رعب و ناامیدی در مردم صورت می‌گرفت. آبدانان نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی و حضور نیروهای مردمی، هدف قرار گرفت. کوچه شهید کرمی و نانوایی آن نقطه‌ای پررفت‌وآمد بود و دشمن می‌خواست با حمله به آن، پیام ناامنی و وحشت بفرستد.

 

 این تحلیل نشان می‌دهد که بمباران ۲۶ اسفند صرفاً یک حمله کور نبود، بلکه بخشی از سیاست روانی دشمن علیه مردم ایران بود.
 

آبدانان، شهری که دوباره برخاست
 

 با وجود ویرانی و داغ فراوان، مردم آبدانان از پای ننشستند. ساعتی پس از بمباران، گروه‌های مردمی و امدادگران به سرعت وارد عمل شدند. پیکرهای شهدا از زیر آوار بیرون کشیده شد و در میان شیون و گریه به خاک سپرده شدند.

 

 یکی از رزمندگان آن روز می‌گوید: باورکردنی نبود که همشهریانم این‌گونه پرپر شده باشند. اما همان شب، مردم دوباره در مسجد جمع شدند. انگار دشمن نمی‌دانست که خون شهید، مردم را مصمم‌تر می‌کند.

 

 آبدانان، با وجود زخم‌های عمیق، زندگی را ادامه داد و هر کوچه و محله‌اش به یادمانی از مقاومت بدل شد.
 

از ویرانی دیروز تا امنیت امروز 
 

 امروز که بیش از سه دهه از آن حادثه می‌گذرد، آبدانان شهری متفاوت است. کوچه شهید کرمی اگرچه هنوز یادآور روزهای خونین است، اما دیگر هیچ هواپیمای متجاوزی جرئت نزدیک شدن به آسمان ایران را ندارد.

 

حجت‌الاسلام سید ابراهیم حسینی احمد فداله، امام‌جمعه آبدانان، در گفتگو با خبرنگار «ایلام بیدار» گفت: اگر امروز ما در امنیت کامل زندگی می‌کنیم، به برکت خون همان شهداست. دشمن می‌خواست ایران را به زانو درآورد، اما اکنون خودشان به اعتراف وادار شده‌اند که توان مقابله نظامی با ایران را ندارند. حادثه بمباران آبدانان باید برای نسل جدید یادآور این نکته باشد که امنیت ارزان به دست نیامده است.
 

یادمان مظلومیت؛ میراث‌فرهنگی و اجتماعی حادثه
 

 بمباران آبدانان تنها یک رویداد نظامی نبود؛ بلکه به بخشی از حافظه جمعی مردم این شهر تبدیل شد. هر سال در سالگرد آن، خانواده‌های شهدا گرد هم می‌آیند و یاد عزیزانشان را زنده می‌کنند. کوچه شهید کرمی به نماد مظلومیت و مقاومت بدل شده است.

 

 کارشناسان اجتماعی معتقدند که این یادمان‌ها نقشی اساسی در انتقال فرهنگ ایثار به نسل‌های بعد دارند. دانش‌آموزانی که امروز از کنار این کوچه عبور می‌کنند، می‌آموزند که امنیت امروز حاصل جان‌فشانی دیروز است.
 

امنیت امروز، ثمره خون دیروز 
 

 بمباران ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ آبدانان نه تنها زخمی بر پیکر این شهر بود، بلکه نشان داد دشمن تا کجا برای ضربه زدن به مردم ایران پیش می‌رفت. با این حال، خون شهیدان بی‌گناه، از کودک و زن گرفته تا پیر و جوان، سرمایه‌ای شد برای شکل‌گیری وحدت و مقاومت.

 

 امروز، ایران اسلامی در جایگاهی ایستاده که هیچ دشمنی جرئت تکرار آن فجایع را ندارد. قدرت دفاعی و بازدارندگی کشور، نتیجه همان روزهای خون و آتش است.

 

 کوچه شهید کرمی همچنان در حافظه مردم شهرستان آبدانان زنده است؛ کوچه‌ای که به خون نشست؛ اما به نماد حیات و پایداری بدل شد. یاد شهدای آن روز، همچون چراغی، مسیر آینده را برای نسل‌های بعد روشن نگاه خواهد داشت.

 

انتهای خبر/ر

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب