"محمد مجید فولادگر"،مدیر پژوهشکده چشم انداز و آینده پژوهی در یادداشتی تحت عنوان «مشارکت سیاسی، پیشران تحولات اقتصادی و اجتماعی» نوشت: فضای انتخابات ریاست جمهوری 1400 در حال گرم شدن است ولی میزان مشارکت نسبت به زمان های مشابه در انتخابات گذشته، کمتر است. سطح مشارکت سیاسی با دو پارامتر هیجان اجتماعی و عقلانیت سیاسی ارتباط مستقیم دارد که اولی با شوق و هراس تحریک می شود و دومی یعنی عقلانیت، با استدلال های منطقی و گزارههای سلبی و ایجابی فعال میگردد. در هر برههای، یکی از این دو نیرو، پررنگتر است و البته هر بخشی از جامعه نیز به سمتی متمایل تر است. احتمالا جوانان به هیجان نزدیکترند و نخبگان و مجربان، عقلانیتر تصمیم میگیرند.
عموما تصمیمات هیجانی و احساسی، با گذر از التهابها و استقرار در دنیای واقعیتها، اقناع کننده نیستند و گاهی هم پشیمانی به بار میآورند. در فضای هیجانی، افرادی که نه سابقه سیاسی ویژهای دارند و نه کارنامه و عملکرد ممتازی، با پیشرانهای احساسی، امکان رشد پیدا میکنند ولی در فضای انتخاب عقلانی، آرامش بر جامعه حاکم است و سوابق و عملکرد و قابلیت افراد بهتر محک می خورد و مسلما کیفیت انتخاب نیز ارتقا خواهد یافت ولی الزاما کمیت مشارکت، رشد نمیکند.
گذر از هشت سال ناکارآمدی، بی تصمیمی و بد تصمیمی، منجر به نارضایتی فراگیر شده و شور و شوق مشارکت را کاهش داده و با وجود نزدیکی به موعد انتخابات، هنوز جامعه راکد است. اگر چه این رکود نتیجه طبیعی و عقلانی عملکرد دولت است ولی نمیتوان از اهمیت مشارکت صرف نظر کرد. مشارکت دومینویی از رویدادهای مثبت و منفی متصل بهم را فعال می کند و بر موقعیت آینده کشور تاثیر میگذارد. بر این اساس برخی از پیامدهای ناشی از افزایش و کاهش مشارکت به شرح ذیل تبیین می گردند:
1- کاهش مشارکت و ادامه وضع موجود: هر آنچه که از تعبیر "ادامه وضع موجود" به ذهن متبادر می شود، برای فرار از آن و ایجاد هراس اجتماعی کافی ست بعنوان مثال، طبقه کم برخوردار و ضعیف جامعه طی سال های گذشته، مورد بی توجهی و بی احترامی (مثلا ماجرای بنزین) قرار گرفتهاند، پس ادامه این وضعیت، مسلما موقعیت آنها را دشوارتر خواهد کرد یا بعنوان نمونه دیگر، بسیاری از درآمدهای قابل حصول مانند فرار مالیاتی، درآمدهای ترانزیتی، سهم بازارهای تجاری منطقه، درآمد تولید و فروش برق، درآمد پتروپالایشگاهها و ... که طی سال های اخیر از دست رفته، همچنان هدر خواهد رفت. پس ادامه وضع موجود هم از باب هراس از آینده و هم عقلانیت، محرکِ مشارکت خواهد بود.
2- افزایش مشارکت و قدرت و قابلیت دولت آینده در حل ابرچالش ها: دولت آینده برای اصلاحات ساختاری، جراحی اقتصادی به نفع محرومان، مبارزه با فساد اداری و اقتصادی و بازطراحی عدالت محور ساختارها و درافتادن با ذی نفوذان، باید قدرتمند باشد و مشارکت بالا پشتوانه اجتماعی و قدرت سیاسی خلق میکند و دست اندازها و سرعت گیرهای جریان رقیب را تخفیف می دهد.
3- رابطه میان میزان مشارکت و تحریم های اقتصادی: مشارکت بالا پیام انسجام اجتماعی و ضربه ناپذیری ایران را به جامعه جهانی مخابره می کند و برآورد آنها از میزان تاثیرگذاری تحریمها را کاهش میدهد در نتیجه، مسیر، برای اصلاح امور هموارتر می شود.
4- افزایش مشارکت و انسجام درونی نظام و ترمیم شکاف های اجتماعی: اقتدار و انسجام اجتماعی محصول مشارکت است و منجر به همگرایی نیروها و پیوند میان بخش های جامعه می شود و شکاف های نسلی، قومیتی، مذهبی، جنسیتی، طبقاتی، جغرافیایی و ... را ترمیم می کند.
5- مشارکت و بعد شناختی پیشرفت: حرکت در مسیر پیشرفت دو بعد عینی و ذهنی را شامل می شود و اولویت با بعد شناختی است. جامعهای پیشرفت میکند که اعضای آن تصویر روشنی از قلهها و چشم انداز شوق انگیزی از آینده داشته باشد. اکنون یعنی سال های آغازین گام دوم و ابتدای قرن پانزدهم، انقلاب اسلامی می تواند موقعیت کنونی را با تصحیح بعد شناختی، به نقطه عطف و فرصت چرخش تبدیل کند.
6- مشارکت و فراگیری نیروهای ساخت آینده: ساخت ایران مولود هم افزایی و تعامل همه نیروهای توانمند است و اگر بخشی از جامعه قهر کند و از کنش سیاسی دور شود، سهمشان در ساخت آینده کم می شود و این خسارت است.
7- مشارکت و امکان مطالبه اجتماعی: مردم، خصوصا طبقات کم درآمد برای مطالبه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی، نیازمند مشارکت فعال هستند در غیر اینصورت قدرت مطالبهگری کمتری خواهند داشت و ضعف در مطالبه اجتماعی، سرعت و کیفیت اصلاح را کاهش می دهد.
8- مشارکت و اثر آن بر نسل های آینده ساز: نسل جدید دهه 70 و 80، نیروهای آینده ساز ایران هستند و کیفیت و کمیت مشارکت، بر نگاه آن ها به ایران و آینده اش و مدل کنش سیاسی-اجتماعی مسئولانه آنان موثر است.
انتهای پیام/ک
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد