سرویس: سیاسی
کد خبر: 47355
|
08:52 - 1399/06/24
نسخه چاپی

مسلمان ز جور زبانش نرست!

مسلمان ز جور زبانش نرست!
بحث و گفت‌و‌گو و مباحثه دو یا چند‌جانبه حضوری و یا کتبی، راهکار تعریف شده و پذیرفته شده‌ای برای اینگونه انتقادهاست و نه ورود به زندگی خصوصی اشخاص، مخصوصاً کسانی چون آقای پناهیان که کارنامه درخشانی در خدمت به اسلام و انقلاب و فرهنگ دینی این مرز و بوم دارند.

"حسین شریعتمداری"،مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان مسلمان ز جور زبانش نرست! نوشت:

داستانی را که در پی خواهد آمد، پیش از این نیز (۲ سال قبل) در یکی از یادداشت‌های کیهان و در پاسخ به جنجالی که علیه آقای محسن رضایی مطرح شده بود، آورده بودیم و امروز هم آن را وصف‌الحال می‌دانیم. ماجرا چنین است؛

چند صد سال قبل- در دوران صفويه- با صلاحديد و تصميم دانشمندان و عالمان ديني، مرحوم شيخ بهايي به نجف اشرف اعزام شد تا از مرحوم مقدس اردبيلي كه عالمي بلندمرتبه و جليل‌القدر و ساكن نجف اشرف بود براي حضور در ايران و تقويت حوزه‌هاي علميه دعوت كند. شيخ بهايي كه خود دانشمندي برجسته و بلندآوازه بود پس از رسيدن به نجف اشرف و زيارت مرقد مطهر حضرت امير عليه‌السلام، بي‌درنگ به مجلس درس مقدس اردبيلي وارد شد. در اثناي درس، اشكالي به نظر شيخ رسيد و به روال جاري حوزه‌هاي علميه، ضمن طرح اشكال خويش، پاسخ مقدس را طلبيد. مرحوم مقدس با ارائه دلايلي اشكال شيخ را ناوارد دانسته و پاسخ داد. مرحوم شيخ بهايي، اشكال ديگري را مطرح كرد و اين بار نيز پاسخ مستند و مستدلي شنيد و در ادامه درس براي بار سوم، اشكال كرد ولي مرحوم مقدس اشكال اخير را بي‌پاسخ گذاشت، چنانكه گويي براي آن پاسخي ندارد. فرداي آن روز- و يا چند ساعتی بعد از پايان مجلس درس- مرحوم مقدس اردبيلي اشكال سوم مرحوم شيخ بهايي را پاسخ داد. شيخ پرسيد؛ آيا حضرت استاد بعد از مطالعه بيشتر به اين پاسخ مستدل رسيده‌اند؟ و مقدس گفت؛ پاسخ اشكال سوم شما را نيز به هنگام طرح آن مي‌دانستم و در مقابل سؤال آميخته به تعجب شيخ بهايي که چرا همان هنگام پاسخ ندادید؟! فرمود؛ اين روزها، ايران با همت عالمان بزرگ ديني به كانون گسترش مكتب تشيع تبديل شده و چشم و گوش جهان اسلام به آن سوي دوخته است و شما يكي از استوانه‌هاي شناخته شده اين كانون هستيد، و من به عنوان يك طلبه - تواضع و خلوص مقدس را ببينيد- ترجيح دادم مراتب علمي شما در نگاه حاضران، برتر از اين طلبه تلقي شود، زيرا بيم آن داشتم كه با پاسخ سؤال سوم شما، اين استوانه ترك بردارد و خداي نخواسته از اين رهگذر به كانون عظيم تشيع ايران كه در آينده نقش سرنوشت‌سازي در جهان اسلام خواهد داشت، آسيبي وارد شود.

دو روز قبل برادر عزیزمان حجت‌الاسلام والمسلمین آقای علیرضا پناهیان با انتشار یک کلیپ صوتی و تصویری به شایعاتی که این روزها علیه ایشان مطرح شده است پاسخ داد که هرچند به عقیده نگارنده، شخصیت پاک و فداکار ایشان برای همه مردم شناخته شده است و از این روی نیازی به پاسخ نبود ولی در این‌باره اشاره به دو نکته ضروری به نظر می‌رسد که ان‌شاءالله بی‌فایده نباشد.

۱- در این ماجرا اگرچه پای دو طیف متفاوت که انگیزه‌های کاملاً متفاوت و حتی متضادی نیز دارند در میان است ولی روی سخن این وجیزه با دوستان دلسوخته انقلاب است و نه طیفی که تخریب چهره‌های انقلابی را به عنوان یک ماموریت دیکته شده دنبال می‌کنند و آن سخن اینکه؛ برادران عزیز! اگر به سخنان آقای پناهیان انتقادی دارید به راحتی می‌توانید با ایشان درمیان بگذارید و یا حتی با حفظ حریم افراد، انتقاد خود را در رسانه‌ها مطرح کرده و از ایشان پاسخ بخواهید. ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان و اینکه فلان خانه را از کجا آورده؟! چه ربطی به انتقاد از سخنان ایشان دارد؟! از این روی باید به کسانی که علت اصلی شایعه‌‌سازی درباره زندگی خصوصی آقای پناهیان را، ناتوانی در مقابله علمی و منطقی با سخنان ایشان می‌دانند، حق بدهید. آیا احتمال نمی‌دهید که حضور چندین و چند هزار نفره جوانان حزب‌اللهی و تحصیل‌کرده در مجالس سخنرانی آقای پناهیان (نمونه محرم امسال) و سابقه درخشان حضور در جبهه‌های نبرد ۸ ساله، دفاع تمام قد و همیشگی از مبانی اسلام و انقلاب در شرایط حساس (نمونه فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) و... کینه عمیق دشمنان بیرونی و دنباله‌های درونی آنان را علیه آقای پناهیان برانگیخته باشد و از آنجا که تاب مقابله با مواضع ایشان و یا پیشگیری از فعالیت انسان‌ساز ایشان را ندارند به شایعه‌پردازی در‌باره زندگی خصوصی ایشان روی آورده باشند؟! همین جا باید گفت منظور این نیست که سخنان و نظرات آقای پناهیان قابل انتقاد نمی‌باشد بلکه سخن این است که برای آقای پناهیان هم مانند هر عالم دینی و روحانی دیگر، احتمال اشتباه و خطا در برداشت از مبانی دینی و مسائل سیاسی وجود دارد مثلاً این بخش از سخن ایشان در توضیح چگونگی تهیه خانه مسکونی خود که گفته‌اند «مانند امام خمینی که هدیه‌ای زندگی می‌کردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی می‌کنند من هم اینگونه زندگی می‌کنم» حساب شده و شایسته نبود.

کوتاه سخن‌، بحث و گفت‌و‌گو و مباحثه دو یا چند‌جانبه حضوری و یا کتبی، راهکار تعریف شده و پذیرفته شده‌ای برای اینگونه انتقادهاست و نه ورود به زندگی خصوصی اشخاص، مخصوصاً کسانی چون آقای پناهیان که کارنامه درخشانی در خدمت به اسلام و انقلاب و فرهنگ دینی این مرز و بوم دارند.

۲- خوشبختانه در این ماجرا -‌تقریباً- هیچیک از نیروهای حزب‌اللهی و انقلابی متعرض مسائل شخصی آقای پناهیان نشده‌اند که نشانه‌ای مثال‌زدنی از شخصیت دینی و هوش سیاسی آنهاست و صد البته درخور تقدیر و اما، ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان که استقبال گسترده رسانه‌های ضد‌انقلاب را به دنبال داشته، عمدتاً از سوی افراد و جریاناتی مطرح شده که سوابق برخی از آنها نشان می‌دهد وابستگی چندانی به انقلاب و نظام ندارند و شایعه‌پراکنی علیه نیروهای کارآمد و فداکار انقلاب بخشی از کارنامه -‌و یا ماموریت- آنهاست! در این خصوص اگرچه گفتنی‌هایی هست ولی در محدوده این وجیزه تنها به قصیده‌ای از سعدی بسنده می‌کنیم که وصف‌الحال آنان است؛


طریقت‌شناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد
در ذکر بیچاره‌ای باز کرد
کسی گفتش ‌ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده‌ای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش
همه عمر ننهاده‌ام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز جور زبانش نرست

انتهای پیام/

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد