سرویس: استان ایلام
کد خبر: 64106
|
00:35 - 1402/12/07
نسخه چاپی

یادداشت؛

سوز نامه‌ای با نامزدهای انتخاباتی مجلس

سوز نامه‌ای با نامزدهای انتخاباتی مجلس
تو نماینده مردمی اما این مردم هریک دردی دارند و آن‌قدر متنوع‌اند که نوشتار من فقط بخشی از رنج‌هایشان را به رشته تحریر در می‌آورد و گاهی دردها آن‌قدر ناگفتنی است که نمی‌توانم به چامه و چکامه در بیاورم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، محمد رستمی فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: نمی‌دانم فرصت می‌کنید نامه‌ام را در این روزهای تبلیغات انتخاباتی مطالعه کنید یا با اشاره‌ای از انگشت آن را رد می‌کنید و به تماشای جمعیت کلیپ رقیبت می‌نشینید؟

ولی دوست دارم برخی از دردهای این مردم در آفتاب سوزناک و در سختی و رنج پخته را برایتان بازگو کنم که اگر توفیق یار شد و راهی بهارستان شدید یادتان بماند.

تو نماینده مردمی اما این مردم هریک دردی دارند و آن‌قدر متنوع‌اند که نوشتار من فقط بخشی از رنج‌هایشان را به رشته تحریر در می‌آورد و گاهی دردها آن‌قدر ناگفتنی است که نمی‌توانم به چامه و چکامه در بیاورم.

تو نماینده همه مردمی، نماینده آن پیرزن روستایی که با پول مستمری زندگی می‌کند و هنوز دختران از دم بخت رد شده‌اش خانه بخت نرفته‌اند و اندک وجه مستمری کفاف زندگی‌اش را نمی‌دهند و مناسبت‌های مختلف مذهبی و ملی و نذر خیرات گاهی بوی دود کباب را از خانه‌اش بلند می‌کند، وقتی به تصویب طرح و لایحه و توزیع اعتبارات می‌رسی یادی هم از آنان کن نگذار آنان در زیر چرخ‌دنده‌های دهک به بوته فراموشی سپرده شوند.

تو نماینده آن فارغ‌التحصیل بیکاری هستی که رویش نمی‌شود از بابای بازنشسته‌اش پول‌توجیبی بگیرد و یکبار هم شده رفقایش را به ضیافت ساده فلافل و ساندویچ دعوت بگیرد، وقتی اسم آمار بیکاری می‌آید چهره رنجورش یادت باشد.

تو نماینده آن بازنشسته‌ای هستی که وقتی نوبت به دندان‌های ریخته شده جلو دهانش می‌افتد با خندیدن وداع تلخی می‌کند، وقتی بودجه بهداشت و درمان تصویب می‌کنید هوای دندان‌های او را هم در بیمه‌های تکمیلی داشته باش.

تو نماینده آن راننده بیابان و خیابانی هستی که بچه‌هایش آرزوی یک سواریِ گردن بابایی به دلشان مانده است و هفته‌ها و ماه‌ها در سفر و خطر است، هوای او را در تأمین لاستیک داشته باش، خدا کند سر یک پیچ لاستیک کهنه‌اش نترکد!

تو نماینده آن دهقان پیری هستی که قیمت کود و سموم شیمیایی او را نیازمند قرص‌های فشارخون می‌کند، گاهی باید به احوالش باید گریست که دخلش نوزده بود و خرجش بیست، وقتی دکمهٔ رأی تغییر کالاهای مشمول ارز نیمایی را فشار می‌دهی حواستان باشد چه تصویب می‌کنید!

تو نماینده آن راننده تراکتوری هستی که مثل قدیمی‌ها دیگر او را بالای مجلس نمی‌نشانند و ران مرغ جلوی او نمی‌گذارند، باور کنید اگر پول شخم گران می‌گیرد و صاحب زمین چپ‌چپ نگاهش می‌کند گناه او نیست، خدا کند زمین‌های سنگلاخی چرخ‌های او را پنچر نکنند.

تو نماینده خیلی‌ها هستی یادت باشد برای این روزهای تبلیغات که آهنگ ولاتم ایلام پخش می‌کنید خیلی خون‌ها ریخته شده است، رعنا قامتانی بودند که یک ماه بیشتر با نوعروسشان نبودند و بچه‌هایی که می‌گویند راستی مامان پدر چه شکلی بود؟

یادت باشد تو نماینده آن جانبازی هستی که در این روزهای خوب اسفند نمی‌تواند یک‌نفس راحت بکشدمان از سرفه با خود می‌گوید خوش به حال رگبار گلوله نه رگبار سرفه!

تو نماینده آن جانبازی هستی که تمنا می‌کند ای‌کاش سقف این خانه چوبی بود تا با شمارش چوب‌های آن روزگار سپری می‌کردم، او سال‌هاست روی تخت است، هر وقت شماره صندلی‌تان آمد ردیف‌های جلو یادی از زندگی و رنج‌های او هم بنمایید.

مبادا پس از فردای پیروزی به فکر خانه در شمال تهران بیفتید که البته سکونت ساده حق توست ولی یادت باشد هنوز خیلی‌ها نتوانسته‌اند با اقساط وام ازدواج کنار بیایند، پول پیش مسکن بیداد می‌کند یخچال و لوازم‌خانگی گران شده و برخی قید ازدواج را زده‌اند.

آری عزیز دلم تو نماینده همین مردم هستی، باور کنید اینها به تو رأی می‌دهند اینها هستند که قبل از تفریح کسانی که بعداً دور و برت را می‌گیرند پای صندوق حاضر می‌شوند.

دردها فراوان است فعلاً این را بخوان پیروز شدی برایت سوز نامه‌های دیگر خواهم نوشت!

 

انتهای خبر/ر

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب