ایلام بیدار13:25 - 1404/07/16
یادداشت؛

روایت یک حضور عاشقانه؛ سردار شهید در جمع جانبازان

صید نبی امامی، لحظاتی ناب از حضور در آسایشگاه ثارالله و دیدار با یادگار جانبازی جاوید، حاج فتاح حاتمی، و خاطره‌ای ماندگار از سردار شهید امیرعلی حاجی‌زاده را روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، صید نبی امامی، فعال رسانه‌ای و رئیس اداره حفاظت محیط‌زیست شهرستان ایلام، در یادداشتی با عنوان «ویلچر عشق، بر فراز آسمان حماسه» لحظاتی ناب از حضور خود در آسایشگاه ثارالله، دیدار با یادگار جانبازی جاوید جانباز کربلای یک، حاج فتاح حاتمی و خاطره‌ای ماندگار از سردار شهید امیرعلی حاجی‌زاده را روایت می‌کند؛ خاطره‌ای که به ماجرای نام‌گذاری موشک «فتاح» پیوند خورده و جلوه‌ای از پیوند ایثار، علم و عشق به میهن را به تصویر می‌کشد.

نمازم که پایان گرفت، چشمانم بر تصاویر شهدا و جانبازان افتاد؛ برگ‌هایی زرّین از کتاب جاودانگی. در میان نوشته‌ها، ناگهان دستخطی آشنا دیدم: «سرباز امیرعلی حاجی‌زاده» خطی کوتاه اما به بلندای تاریخ. همان روحیه صادق و بی‌تکلفش مرا مطمئن کرد که این همان امیر سپاه آسمان‌هاست.
 

یاد روزی افتادم که او به دیدار جانبازان آمده بود؛ همان روزی که دایی بزرگوارم، حاج فتاح حاتمی، جانباز قطع نخاعی عملیات کربلای یک، میزبان نگاه مهربان سردار بود. حاج فتاح در آن عملیات زیر باران گلوله دشمن، سیزده تیر بر پیکرش نشست و تیرخلاصی که قلبش را نشانه گرفته بود، از نخاعش گذشت. پزشکان گفتند اگر دستی بر زخم زنند، جانش به خطر می‌افتد، و از همان سال ۱۳۶۵ بر ویلچر نشست؛ نه در قید ناتوانی که در مقام «مشق عشق».
 

در همان دیدار، سردار حاجی‌زاده با لبخندی گرم رو به او گفت: 
 
«حاج فتاح! اسم موشک‌های هایپرسونیک را گذاشتیم فتاح... تا دشمن را خوب شخم بزنند!»
 

همین جمله، میان خنده و اشک، از سنگینی فضا کاست و دیداری ساده را به لحظه‌ای ماندگار بدل کرد.
 

شاخه گلی که سردار در دست داشت، نماد مهری بود که به دایی و دیگر جانبازان تقدیم کرد؛ تصویری که هر بار می‌بینم، لبخند ملکوتی‌اش را در ذهنم زنده می‌کند. همان لبخندی که مرهمی بر دل‌ها بود و نشانی از صفای باطن مردی که دل در گرو مردم داشت.
 

آه، چه سخت است نبودن آنان که با تبسمی، با جمله‌ای، آرامش را به جان‌ها می‌دادند؛ همان‌هایی که بی‌هیچ حصاری، در میان مردم زیستند و با عشق، پیمان خدمت بستند. شهید حاجی‌زاده و شهید سلیمانی از همین تبار بودند؛ مردانی که قلب ملت را خانه خود کردند.
 

و باز به یاد سخن آن سردار می‌افتم که گفت: 
 
«اگر ما نباشیم، جوانان مؤمن و دلیر این سرزمین راه را ادامه خواهند داد.»
 

آری؛ آن دفتر و دستخط در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸ تنها یادگاری ساده نیست؛ عهدی است میان نسل‌ها، پیمانی که جانبازان با درد، شهیدان با خون و ملت باغیرت بسته‌اند.
 

و ما، نسل امروزوفردا، تنها یک جمله بر لب داریم: 
 
«تا آخرین نفس، ادامه‌دهنده راه شماییم.»

 

تصاویر اختصاصی از این دیدار؛