به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، سعید خیراللهی دانشآموخته سینما، نویسنده و کارگردان تئاتر در یادداشتی نوشت: برای منِ دانشآموختهٔ سینما که چند سالی را مهمان تهران بودم، تأثیرگذارترین فیلم در مورد جنگ، بدون شک، اثر فاخر «رم، شهر بیدفاع» به کارگردانی روبرتو روسلینی است. فیلمی شگرف در مورد تأثیر نازی و فاشیستها در جنگ جهانی دوم!
اما برای خودم همیشه سئوال بود که چرا بعد از جنگ جهانی دوم، این همه اثر سینمایی و هنری خلق شد و از مظلومیت اروپا و یهود گفته شد، اما هیچکس نپرسید چرا آخرِ این جنگ به ایران و قلبش تهران رسید؟ اصلاً ما کجای جنگ بودیم؟ با جبههٔ متحدین به سرکردگی آلمان و ایتالیا؟! یا جبههٔ متفقین به سرکردگی آمریکا و شوروی؟!
چرا آخر این جنگ برای ما ایرانیها شبیه به ضربالمثل: «گنه کرده در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری» شد؟
نزدیک به یک میلیون آدم در قحطی ناخواستهٔ بعد از جنگ، بهخاطر گرسنگی و مریضی در ایران مردند و هیچکس فیلمی نساخت به اسم تهران، شهر بیدفاع!!!
و حالا تهران قلب تپندهٔ ایران زمین، دوباره زخم خورده؛ اما هر چه فکر میکنم، من از تهران بهجز خاطره خوب، چیزی به ذهنم نمیآید. یک سکانس - پلان بلند است برایم از عکس گرفتن سربازان شهرستانی دور میدان آزادی، درختان شاتوت سرخ خیابان جمهوری در فصل بهار، عاشقانههای دانشجویان خیابان انقلاب، صف بلیت سینما به وقت جشنواره فجر، اجرای تئاتر خیابانی در چهارراه ولیعصر و خندههای مداوم تماشاگران، خوردن چای از دست فروشندهای شهرستانی در سرمای طاقتفرسای دی ماه و ساختمان باشکوه تئاتر شهر با آن معماری خاص و دلنشین.
من همه اینها را در ذهن ضبط کردهام حتی برای شلوغی مترو و آلودگی هوا هم دلم تنگ میشود. برای آن همه ازدحام و سرفه!
به حق تهران، خیلی مردمدار و نجیب است.
تهران، شبیه قهرمانِ فیلم قیصر است. کمحرف و اهل عمل. حالا پاشنهٔ کفشش را ور کشیده، یا علی گفته، مشتش را گره کرده و دیگر اجازه نمیدهد روی خاکش، جای پوتین هیچ غریبهای بماند. او وِزوِز خرمگسان را به دور سرش، با دستمالی میتکاند.
تهران قلب ایرانِ زنده است و تا ابد میتپد.
به امید سربلندی مردمان پاک ایران زمین