به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، فاطمه زهرا رمضانی فعال رسانهای ایلامی و خبرنگار پایگاهخبری تحلیلی ایلام پویا در یادداشتی نوشت: در دل تاریخ گاهی نسیمی میوزد که بوی بهشت دارد؛ نسیمی که از دل رنج و محرومیت برخاسته و از سحرخیزی انسانهایی بیادعا سرچشمه میگیرد. شهید جمهور سید ابراهیم رئیسی، فرزند دیار خراسان و خادم بیخواب ملت، یکی از همان نسیمها بود. نسیمی که هر کجا وزید، بذر امید کاشت و خار بیعدالتی را از دل مردم زدود.
او در مشهد مقدس و در سایه بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) چشم به جهان گشود. کوچههای ساده و خاکی آن شهر، نخستین معابر آشناییاش با درد و رنج مردم بودند. از کودکی، به جای بازیهای کودکانه، صدای دعا و زمزمههای طلبگی در گوشش طنین میانداخت. روح او با علم و تعهد و توکل پرورش یافت، و قلبش با عشق به مردم میتپید.
سید ابراهیم مردی از میان مردم و برای مردم بود؛ خاکی و فروتن، اما با نگاهی بلند و افقهایی روشن. او در لباس قضا، بر کرسی عدالت نشست و هرگز از رأفت، انساندوستی و مهربانی فاصله نگرفت. قلمش با دوات ایمان مینوشت و عدالتش از دل برمیخاست، نه صرفاً از متن قوانین خشک و بیروح.
با فساد و بیعدالتی قاطعانه مقابله میکرد؛ نه به خاطر مصلحتهای سیاسی یا قدرت، بلکه از سر عشق به حقیقت دین و ارزشهای انقلاب. ایمان خط قرمز او بود؛ نه مقام و نه روابط سیاسی برایش مهم بودند. اهل معامله نبود و هرگز از مواضع عدالت عقبنشینی نکرد؛ زیرا میدانست عدالت گاهی هزینه دارد و پای آن باید ایستاد.
وقتی پای به عرصه ریاست جمهوری گذاشت، کرامت انسانی را محور تمام برنامهها و تصمیماتش قرار داد. او اهل تظاهر و ریا نبود و همواره در دل مردم باقی ماند؛ از خانههای ساده و معمولی گرفته تا صفوف نماز جماعت، از دل زلزلهزدگان گرفته تا حاشیهنشینان و محرومان جامعه. میز ریاست برای او فقط سمتی نبود که او را از مردم جدا کند، بلکه پلی بود برای رسیدن به دلهای بیشتر، شنیدن دردهای بیشتر و کمک به کسانی که به فراموشی سپرده شده بودند.
در محرومترین و دورافتادهترین مناطق کشور، جادههایی ساخته شد که سالها فقط در وعدهها و رویاها بود. بیمارستانهایی به بهرهبرداری رسید که سالها مردم چشم انتظار آنها بودند و مدرسههایی ساخته شد که کودکان پیش از آن فقط تابلوهای فرسودهشان را میشناختند. او اهل عمل بود، نه شعار.
سید ابراهیم رئیسی تنها رئیس جمهور نبود؛ او مراد دلهای سوخته و دلسوختگان بود. طلبهای ساده با عبایی بیتکلف و قامتی استوار در دل مردم. نگاهش آرام و پر از اعتماد بود، صدایش پدرانه و پرنفوذ و رفتارش آینهای از اخلاق علوی و رفتار امامان معصوم.
سرانجام، همانطور که با آرامش و وقار وارد عرصه خدمت شده بود، بیهیاهو و با همان صلابت از میان ما رفت. شهادتش اندوهی عمیق بر دلها گذاشت، اما سبک زندگی و منش او، او را از دل حادثه به قلههای افتخار رساند. مردم نه تنها برای از دست دادن یک رئیسجمهور، بلکه برای از دست دادن پدری مهربان، دوستی وفادار و خادمی بیادعا، اشک ریختند و عزادار شدند.
امروز تصویر او در قاب دلها ثبت شده است؛ در خاطرات مادری که صدای گرم و مهربانش را شنیده، در اشکهای کارگری که دستش را فشرده و در لبخند کودکی که در سایه مدرسهای تازه بناشده آینده را با امید و شادی مینگرد.
او شهید شد، اما پیش از آن، شهیدانه زیست؛ مردی که با نور آمد و با نور رفت و راهش تا همیشه چراغ راه ملت خواهد بود. یاد و نامش تا ابد در جان این ملت زنده خواهد ماند و هر نسیم امید که در این سرزمین میوزد، حکایت از حضور بیبدیل او دارد.