ایلام بیدار09:16 - 1398/10/09
یادداشت/

جانباز شهیدی که ثابت کرد «مجاهد‌»ها ادا درنمی‌آورند

اینکه هرچند وقت یکبار فقط با جهاد یا «شبه جهاد» فضایی عوض کنیم با خودمان را کمی قاطی آن «واقعا مجاهدها» کنیم تا عذاب وجدانمان کم شود؛ «بهانه» است. مردها و «واقعا مجاهدها» ادا در نمی‌آورند، می‌روند پای کار و بهایش را هم می‌دهند.

به گزارشايلام بيدار، حق با شهید بهشتی بود که گفت «بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه». اینکه اصل بر زندگی با ثباتمان باشد و هرچند وقت یکبار فقط با جهاد یا «شبه جهاد» فضایی عوض کنیم یا خودمان را کمی قاطی آن «واقعا مجاهدها» کنیم تا عذاب وجدانمان کم شود؛ «بهانه» است. مردها و «واقعا مجاهدها» ادا در نمی‌آورند، می‌روند پای کار و بهایش را هم می‌دهند: جانی و جسمی، مالی و آبرویی.

شهید چمران درست می‌گفت: «وقتی شیپور جنگ نواخته می‌شود، مرد از نامرد مشخص می‌شود». سوریه و عراق که شلوغ شد و حرف از جنگ و اعزام و شهادت و جانبازی که شد، عیار خیلی ها مشخص شد. مدعی‌های تو خالی، ادابازها جان ترس‌ها، تنبلها، ترسوها، بی توفيق‌ها، همین ماها ماندیم. به قول شهید آوینی «دلخوش به نمازی غراب وار و طواف بر گرد خانه ای سنگی». سرگرم توجيهاتی مثل اینکه بالاخره همه که نباید بروند شهید شوند، ماها باید بمانیم تا انقلاب شهید نشود و این حرفهای خود گول‌زنک.

دلخوش به جهاد انتزاعی و ساده لوحانه منتظر مزدی به نام شهادت. جعفر حسینی رفیق رفقایم بود، معروف به «سید فاطمیون». شاید در كل 10 - 15 بار بیشتر ندیدمش. وقتی مجروح شد رفتیم بیمارستان. یک تیر نخورده بود که راحت باشد، موشک کورنت به ماشینشان خورده بود و بدنش به خصوص پاهایش پر از چندصد ترکش بود. هر روز پماد و باندپیچی، هر چند روز یک بار حمام. حمام هم که نه، به قول خودش اطاق شکنجه، رفیقش با تخت می‌بردش، آرام آرام باید باندها را باز می‌کرد، سید با خنده می‌گفت این پنبه‌ها و باندها می چسبه به گوشت پاهام، تا دونه دونه جداشون کنه خییییلی درد داره. می خندید و می گفت، ولی رفیقش که او را می‌برد حمام می‌گفت «راست میگه خیلی درد داره، دونه دونه اش.»

چون تعامل و رفاقت خاصی با هم نداشتیم، چند روز قبل که زنگ زد و کاری داشت تعجب کردم. خاک بر سرم که پیچاندمش و صبح وقتی خبر شهادتش آمد، یادم آمد بعد از زنگش، یکی دوبار پیام داده و من چون کارش را انجام نداده بودم، پیامش را باز نکرده بودم. خبر شهادتش که آمد رفتم با شرمندگی پیامش را باز کردم، نوشته بود «امين جان چخبر؟» سید حالا که تو داری با اهل بیت صفا می‌کنی و حواست به ما آلوده ها نیست بگذار جواب بدهم: «تو بین ما بودی، ولی مثل ما نبودی، خبر اینکه تو مثل ما اهل شعار نبودی، بهانه نگرفتی، بهایش را پرداخت کردی. بخند! به ریش ما خود توجیه‌گرهای متکبر بی‌ارزشِ ترسو، بخند».

انتهای پیام/ر