ایلام بیدار08:03 - 1394/02/17
به منظور پاسداشت مقام معلم/

معلمی که برای دانش آموزانش پدری می کند+تصاویر

"عبدالرضا نصرالهی"، معلم دبستان شهدای عشایر ایلام است که برای فرزندانش همچون پدر است.

به گزارشایلام بیداربه نقل ازایلام پویا، با شنیدن نام "معلم"، "تخته سیاه" و "گچ" هر کسی به خاطرات دوران دانش آموزی اش می رود و یاد روزگار خوش مدرسه در ذهن وی تداعی می شود.

روزگاری پشت نیمکت های کلاس، پای درس معلمانی  بودیم که اکنون نمیدانیم کجا هستند تا گچ نشسته سالیان تدریس بر لباس هایشان را بتکانیم.
برای بچه های شهر اسم مدرسه تداعی کننده ساختمانی است بزرگ با حیاطی بزرگتر، نیمکت، تخته سیاهی با گچ های رنگارنگ، تخته پاک کن های کوچک و بزرگ، روزنامه دیواری ها، دیوارهای نقاشی شده حیاط مدرسه، توپ، راکت و صدای جیغ و فریاد بچه ها بعد از شنیدن زنگ تفریح، همه و همه  جز خاطراتی شیرین در ذهن ما به جا نگذاشته است.
نه از سرمای کلاس لرزیدیم، نه تخته سیاه کلاس بدون گچ ماند و... ولی در همین نزدیکی ها دانش آموزانی هستند که سوز سرما، مسیری صعب العبور و مدرسه ای چادری با نوری اندک، جزیی جدانشدنی از دوران تحصیلشان است.
 "عبدالرضا نصرالهی" معلم عشایری و اهل ایلام است که مسیرهای پر پیچ و خم  کوهستانی ایلام را برای درس دادن به کودکان ابتدایی عشایر طی می کند.
اولین سال خدمت عشایریش در روستای "بانویزه" بوده است. وقتی از وی درمورد خاطرات بد دوران خدمتش سوال پرسیدیم جوابی شنیدیم که کمی باورش از قدرت درک ما فراتر بود.
نصرالهی در این باره گفت: هیچ خاطره بدی از دوران تدریسم ندارم؛ سختی کار غیر قابل انکار است اما با این وجود کارم را بسیار دوست دارم و قوانین حاکم بر کلاسم همان قوانین مدارس شهری است؛ هیچگاه کلاسم با تاخیر شروع نشده است و هیچگاه در کلاس غیبت نداشته ام؛ مگر اینکه اداره مرا برای جلسه ای فرا خوانده باشد.
وی گفت: به یاد دارم که یک روز ماشینم در بین راه خراب شد و من برای آنکه کلاس سر ساعت شروع شود و دانش آموزان را منتظر نگذارم دو ساعت و نیم دویدم تا اینکه توانستم کلاس را سر وقت برگزار کنم.
این معلم به سختی ها، سرمای زمستان و گرمای تابستان،  کمبود امکانات آموزشی و بهداشتی اشاره کرد و افزود: من سه سال در مناطق عشایری و 27 سال در روستا تدریس کرده ام وقتی بچه های معصوم و محروم را می بینم که با این همه سختی و مشکلات زندگی به درس خواندن علاقه دارند خستگی از تنم دور می شود.
محرومیت در مناطق عشایری بیداد می کند به طوری که گاهی حتی حمامی هم وجود ندارد و من با اجازه اولیاء، دانش آموزان را به منزل برده و حمام می کنم و در برخی موارد با کمکی که اداره آموزش و پرورش می کند برای آنها لباس تهیه می کنم.
وی بهترین زمان سال را ایام دهه فجر عنوان کرد و افزود: بیشترین شادی و نشاط کلاسم مربوط به این ایام است که همراه با جشن، شادی و انجام بازی های محلی و.. است.
این معلم دلسوز همواره خودش برپا کننده چادر کلاسش بوده و حتی سکوی اطراف چادر را هم خودش درست می کند و افتخارش این است که تا کنون با وجود مشکلات و کمبودها هیچ مشکلی برای کلاسش (چادر) پیش نیامده است.
وی بر این نکته تاکید داشت که یک معلم عشایری باید چند مسئولیت را به طور همزمان انجام دهد ازجمله معلمی، روحانی، معلم بهداشت و خلاصه اینکه در همه مسائل مربوطه باید متخصص باشد و افزود:  من حتی سرویس بهداشتی مدارس عشایری ام را خودم درست می کنم.
 آقای نصرالهی گفت: پس از 30 سال خدمت هنوز همان حس و حال سال اول خدمتم را دارم و هیچگاه خسته نشدم و حتی یک بار هم کلاسم را به خاطر اموراتی همچون سختی و یا مشکلات شخصی تعطیل نکرده ام و علاقه مندم پس از این 30 سال خدمت باز هم این راه را ادامه دهم.
وی عنوان کرد: البته امسال آخرین سالی است که در این شغل خدمت می کنم و از این موضوع بسیار ناراحتم؛ حتی برای به تاخیر انداختن بازنشستگی خود با مسئولین اداره آموزش و پرورش هم صحبت کردم اما نتوانستم آنها را قانع کنم و خدمت به این کودکان عشایر را ادامه دهم و امسال باید از از کار و درس و عشایر خداحافظی کنم.
در ادامه تصاویر این معلم فداکار، دانش آموزان، سیاه چادر والدین دانش آموزان، بتن ریزی زیر چادر که توسط آقای معلم انجام شده، سرویس بهداشتی،صبحانه و نماز جماعت آنان آمده است.


انتهای پیام/س