ایلام بیدار05:30 - 1401/12/06
به مناسب ولادت حضرت عباس (ع)؛

نکاتی درباره زندگی حضرت عباس (ع) که باید بدانیم

حضرت ابوالفضل العباس (ع) از اکابر و افاضل فقها و علمای اهل بیت می‌باشد و معلوم است کسی که در پرتو آفتاب ولایت و در مکتب امامت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت امام حسن و امام حسین (ع) پرورش یافته و کسب علم و نورانیت کرده باشد، به بالاترین درجه‌های ایمان و فضل و معرفت دست خواهد یافت.

به گزارش ایلام بیدار ، در روز چهارم از ماه شعبان سال ۲۶ ق، ماه دیگری در خانه حضرت امیرالمؤمنین (ع) طلوع کرد که کانون خاندان نبوّت و ولایت را نور دیگری بخشید. در گلشن رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم نوگلی شکوفا شد که زمین‌وزمان از عطر وجودش تا ابد معطّر شد. کودکی پای به عرصه وجود نهاد که آثار عظمت و شجاعت در چهره‌اش متجلّی و آیینه تمام‌نمای جمال و کمال حضرت علی (ع) بود.

 

ازدواج حضرت علی (ع) با ام‌البنین

مدتی پس از آن که امیرالمؤمنین (ع) به سوگ ریحانه رسول، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نشست؛ برادرش عقیل را که آشنا به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسرانی دلیر و باایمان تربیت کند که سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) را در کربلا یاری کنند.

 

عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت علی (ع) برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کلاب، در شجاعت و دلاوری بی‌مانند بودند. حضرت این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر فاطمه فرستاد. فاطمه نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوند مبارکی بین وی و مولای متقیان برقرار شد.

 

ام‌البنین، مظهر ایمان و فضیلت

ام‌البنین یا فاطمه کلابیه از بانوان پاک‌سرشت، باایمان، نجیب و بامعرفت بود. هنگامی که به خانه علی قدم نهاد مادری مهربان برای فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)  شد و آنها را بر فرزندان خود مقدّم داشت. نقل شده است که خود از امیرالمؤمنین درخواست کرد تا او را فاطمه خطاب نکند؛ چرا که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام با شنیدن نام او به یاد مادرشان افتاده، رنجیده‌خاطر می‌شدند. حضرت هم پذیرفت و او را «ام‌البنین (مادر پسران)» خواند. در فضیلت وی همین بس که گوهری چون ابوالفضل در صدف دامانش پرورش یافت.

 

نام‌گذاری حضرت ابوالفضل (ع)

هنگامی که حضرت ابوالفضل (ع) به دنیا آمد، ام‌البنین قنداقه او را به دست امیرالمؤمنین داد تا بر وی نامی بگذارد. حضرت وی را در آغوش کشید و او را مورد تفقّد و محبّت فراوان قرارداد. سپس در گوش راست وی اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آن‌گاه به ام‌البنین فرمود: «او را چه نام نهادی؟» ام‌البنین با کمال ادب عرض کرد: «من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفته‌ام. هر نامی که می‌پسندید بر وی بگذارید». حضرت فرمود: «من او را به نام عمویم، عباس نامیدم».

 

عبّاس، نشان شجاعت و صلابت

واژه عباس، صیغه مبالغه از ماده «عبس» است که به معنی گرفتگی چهره است. حضرت ابوالفضل از مصادیق بارز «أشدّاءُ عَلَی از کفار» است. وی بر دشمنان حق عبوس و خشن و در جنگ با آنان غیور و دلاور بود. این نام از همان دوران، نشانگر شهامت و صلابت ابوالفضل (ع) بود. مرحوم علامه حائری در کتاب معالی السِبطین می‌نویسد: «امیرمؤمنان (ع) او را ازاین‌رو عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان می‌افتاد و صورت‌هایشان از ترس اورنگ درمی باخت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده می‌شد».

 

گریه امیرالمؤمنین در ولادت عباس (ع) 

پس از این که حضرت علی (ع)  فرزند خود را عباس نام نهاد، دست‌های او را بوسید و اشک بر صورت نازنینش جاری شد. ام‌البنین حیرت‌زده پرسید: «چرا گریه می‌کنید؟ مگر دستان فرزندم عیبی دارد؟» حضرت فرمود: «گویی هم اینک می‌بینم که این دست‌ها روز عاشورا در کنار شریعه فرات، و در راه یاری دین خدا قطع شده است».

 

کنیه حضرت عباس (ع) 

مشهورترین کنیه آن حضرت، ابوالفضل است. چون او فرزندی به نام فضل داشت و دارایِ - بلکه پدرِ - تمامی فضایل و کمالات انسانی بود، آن حضرت را «ابوالفضل» لقب داده‌اند. در کتاب العباس دو کنیه دیگر نیز برای آن حضرت ذکر شده است: یکی «ابوالقربة» (صاحب مشک) و دیگری «ابوالقاسم» به استناد زیارت روز اربعین به نقل از جابر که می‌گوید: «السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی».

 

ماه بنی‌هاشم

در میان عرب رسم بود که اگر کودکی زیبایی فوق‌العاده داشت و دارای قامتی بلند و چهره‌ای زیبا بود، او را «قمر» (ماه) می‌خواندند؛ مثلاً عبدمناف، جدّ سوم پیامبر، را که چهره‌ای زیبا و نورانی داشت «قمر بطحاء (ماه سرزمین مکه)» و عبداللّه، پدر بزرگوار حضرت رسول را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت «قمر حرم (ماه حرم)» می‌خواندند. حضرت عباس نیز که از زیبایی ویژه‌ای برخوردار بود و قامتی رشید همچون سرو داشت، مشمول این سنت شد و او را به‌عنوان «قمر بنی‌هاشم (ماه دودمان هاشم)» خواندند.

 

ترس ام‌البنین بر عباس (ع)

با آن که همه بنی‌هاشم زیبا و خوش سیما بودند، عباس (ع) در بین آنها چون ماهی درخشان بود. رخساره اش زیبا و پرشکوه، و اندامش دل نواز و موزون بود. امّ البنین از چشم حسودان بر او نگران بود و می‌ترسید مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش کنند. قلب او از محبّت عباس آکنده بود و او را از جان خویش عزیزتر می‌داشت. لذا ابیات زیر را درباره اش سرود:

 

«فرزندم را در پناه خداوند یکتا و بی همتا قرار می‌دهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیرمسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند».

 

سرو رعنا و جمال زیبا

سیره نویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوان ستبر حضرت عباس بن علی علیه السلام چنین نوشته اند: «عباس پسر امیرمؤمنان علی علیه السلام مردی زیبا و خوش سیما و بلندقامت بود، به طوری که وقتی بر اسب قوی و بلند سوار می‌شد، پاهایش بر زمین کشیده می‌شد».

 

تربیت در خانه نور

حضرت عباس (ع)  علاوه براین که عالی‌ترین ارزش‌ها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برده بود، در محضر مربی بزرگی که یار و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود و در ایمان و تقوا و شجاعت همتایی نداشت تربیت شد و در دامان مادری همچون امّ البنین که در ایمان و معرفت و دلاوری سرآمد بود پرورش یافت. او در کنار فرزندان گران قدر حضرت زهرا از عالی‌ترین برنامه‌های تربیتی بهره مند گردید. به ویژه در شجاعت و دلاوری در میدان‌های نبرد به چنان رشدی دست یافت که دوست و دشمن لب به تحسین وی گشودند. کربلا عرصه ظهور و تجلّی کامل این عصاره شجاعت و دلاوری بود.

 

مقام عباس (ع)  و اخلاص ام البنین

نقل می‌کنند پس از این که امّ البنین از مصائب اهل بیت علیه السلام در کربلا آگاهی یافت، سخت گریه کرد. سپس خود را آرام نمود و از این که فرزندش فدای حسین فاطمه علیهاالسلام می‌شود خدا را شکر و سپاس گفت. حضرت علی علیه السلام به امّ البنین فرمود: «فرزندت عباس، نزد خداوند متعال منزلتی عظیم دارد و خداوند به جای دو دست او که در کربلا برای دفاع از دین قطع خواهد شد، دو بال به او عنایت خواهد کرد که با آن دو بال همراه فرشتگان در فضای بهشت پرواز نماید؛ همان گونه که به جعفر بن ابی طالب علیه السلام عنایت نموده است». امّ البنین با شنیدن این بشارت، آرامش یافت و خشنود شد. آری، امّ البنین چنان مخلص و مطیع ولایت بود که از فداشدن فرزندش در راه یاری دین خدا و امام حسین علیه السلام خشنود بود و خدا را سپاس می‌گفت.

 

علم و معرفت عباس (ع) 

حضرت ابوالفضل العباس (ع)  از اکابر و افاضل فقها و علمای اهل بیت علیه السلام می‌باشد و معلوم است کسی که در پرتو آفتاب ولایت و در مکتب امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت امام حسن و امام حسین علیه السلام پرورش یافته و کسب علم و نورانیت کرده باشد، به بالاترین درجه‌های ایمان و فضل و معرفت دست خواهد یافت. روایتی بدین مضمون از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است که می‌فرمایند: «همانا عباس بن علی علیه السلام علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است».

 

ادب حضرت عباس (ع) 

حضرت عباس علیه السلام فرزند آن امامی است که به فرزندش امام حسن علیه السلام می‌فرماید: «پسرم، ادب مایه بارور شدن عقل و بیداری قلب و سرلوحه فضل و بزرگواری است».

 

بر همین اساس ابوالفضل العباس (ع)  که شاگرد همین مکتب بود در همه دوران های عمر مبارک خویش، از کودکی تا هنگام شهادت، ادب را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود. روایت می‌کنند: عباس علیه السلام هرگز، بدون اجازه در حضور امام حسین علیه السلام به زمین نمی‌نشست.

 

بازوی امیرالمؤمنین (ع) 

حضرت علی (ع)  فرزندش عباس علیه السلام را به کارهای سخت و مهم، از جمله کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. وی گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستان‌ها بود و زمانی در مسجد به مردم فقه و حدیث می‌آموخت و نیز به یاری تهی دستان می‌شتافت. او بازوی پرتوان پدر و یار و مطیع برادرانش بود. آن بزرگ، سخن حضرت علی علیه السلام بر زبان، سیمای امام حسن علیه السلام در چهره و خون امام حسین علیه السلام را در رگ‌ها داشت.

 

تک سوار عشق

سیره نویسان در شأن حضرت ابوالفضل علیه السلام گفته اند: «او همچون قله ای بلند، و قلبش همانند کوهی استوار بود؛ چرا که او یکه سواری بلندهمت و قهرمانی سلحشور بود و در میدان پیکار با دشمنان، با جرأت بی بدیلی، سنگین‌ترین ضربه‌ها را بر آنان وارد می‌ساخت و با شجاعت شگفت آوری آنها را سرکوب می‌نمود».

 

همسر و فرزندان قمر بنی هاشم 

بانوی حرم حضرت عباس (ع)  «لبابه» دختر عبیداللّه بن عباس می‌باشد. لبابه از بانوان ارجمند، و پدرش پسرعموی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بود. قمر بنی هاشم علیه السلام از لبابه صاحب دو فرزند به نام‌های فضل و عُبیداللّه شد و ذریّه حضرت از جانب عبیداللّه ادامه یافت. در طول تاریخ از این نسل رادمردانی بزرگ و عالمان و فقیهانی برجسته به وجود آمدند. از جمله آنهاست: ابویعلی حمزة بن قاسم که نوه حضرت عباس در نسل پنجم است و در نزدیک حلّه دارای گنبد و بارگاه است.

 

مظهر شجاعت

حضرت عباس (ع)  فرزند رشید اسداللّه الغالب، امیرمؤمنان علیه السلام بود و همچون پدرش شیر بیشه شجاعت و رشادت بود. در جنگ صفین، در حالی که نوجوانی بیش نبود، یکی از سرداران شجاع سپاه معاویه به نام ابن الشعثاء و هفت پسرش را به هلاکت رساند به طوری که حاضران از شجاعتش متحیّر شدند.

 

در این هنگام علی (ع)  از او خواست که از نبرد دست بردارد و او نیز با فروتنی تمام بازگشت و امیرالمؤمنین علیه السلام نقاب از چهره اش برگرفت و بین دوچشمانش را بوسید. حاضران با دیدن چهره او، که تا آن ساعت به صورت ناشناس مشغول جنگ بود، فهمیدند که این دلاور کسی نیست جز عباس بن علی علیه السلام .

 

شش مقام برای حضرت عباس علیه السلام در کلام امام هادی علیه السلام

در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی (ع)  از زبان آن حضرت چنین می‌خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».

 

مجمع خوبی و لطف

حضرت عباس (ع)  القاب فراوانی دارد، تا آن جا که علامّه مامقانی در تنقیح المقال می‌نویسد: «برای حضرت عباس علیه السلام شانزده لقب برشمرده اند».

 

قمربنی هاشم، باب الحوائج، الشهید، عبدصالح، سَقّاء، ساقی، المستجار (= پشت و پناه)، سپهدار، علمدار، ضَیغَم (= شیر) و ظَهْرُالولایة (= پشتیبان ولایت)، برخی از القاب حضرت ابوالفضل علیه السلام است.

 

مطیع و پشتیبان ولایت

حضرت عباس (ع)  الگوی بسیار گویای اطاعت از ولایت و امانت به شمار می‌رود. قهرمانی او و دیگر برادران مادری اش را نباید تنها در محدوده تنگ اطاعت و حمایت از برادر محدود کنیم. جانبازی و فداکاری عباس علیه السلام به پاس حمایت از ولایت و امام زمان خویش صورت گرفته است. به همین دلیل وی را «ظَهْرُالولایة (=پشتیبان ولایت)» لقب داده بودند. او پشت و پناه ولایت امر بود و تا آخرین حدّ توان از او و آرمان‌هایش پشتیبانی نمود. ازاین رو وقتی امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات عمر بر بالین او آمد، فرمود: «به خدا قسم اکنون کمرم شکست...».

 

شیر بیشه شجاعت

گاهی ابوالفضل العباس (ع)  را «ضَیْغَم» و گاهی «ضَرغام» که هر دو به معنی شیر است می‌خواندند؛ چراکه او نیز همچون پدرش، حیدر کرّار علیه السلام، در میدان رزم با دشمن چون شیری نیرومند بود که به گله روبهان حمله می‌کرد و در حمله‌های حیدری خود دشمنان را یکی پس از دیگری به خاک مذلّت می‌افکند. یکی از معانی واژه عباس نیز شیر ژیان می‌باشد. عباس علیه السلام شیر بیشه کربلا بود و تا هنگامی که او پشت وپناه حسین علیه السلام و اهل حرم او بود، کسی را یارای نزدیک شدن بدیشان نبود. شجاعت و شهامت وی دوست و دشمن را به حیرت و تحسین وا می‌داشت.

 

سلام امام زمان علیه السلام بر عباس (ع) 

در زیارت نامه منسوب به حضرت ولی عصر، ارواحنافداه، مشهور به «زیارت ناحیه» می‌خوانیم:

 

«سلام بر عباس فرزند امیرمؤمنان علیه السلام، که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم نمود و دنیایش را در راه تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را برای حفاظت از برادرش قربانی فرمود».

 

«مواسی» یکی از القاب دیگر حضرت ابوالفضل علیه السلام است. او از همه چیز دل بریده بود و تنها به حسین علیه السلام دل بسته بود و همه هستی خویش را نثار او نمود. هم یاری، برادری و پیوند پرمحبت و تنگاتنگ او با امام حسین علیه السلام، همچون هم یاری و پیوند عاشق حقیقی به معشوق بود.

 

ماه منیر حسین (ع) 

سخنان جان سوز امام حسین (ع)  پس از شهادت عباس (ع)، مقام ارجمند وی را به تصویر می‌کشد:

 

«برادرم، ای نورچشمان و ای پاره تنم، تو برای من ستونی استوار و قابل اعتماد بودی. ای برادر، تو خالصانه جنگیدی تا از پیمانه ای که در آن رحیق بهشتی است، سیراب شدی. ای ماه منیرم! تو در تمام مصیبت‌ها و سختی‌ها مددکار من بودی. بعد از تو زندگی بر ما سخت و تلخ است. فردا من و تو در کنار هم خواهیم بود. آگاه باش که به خدا شکایت، و برای او صبر می‌کنم و از تشنگی و سختی‌هایی که متحمّل شدم به او پناه می‌برم».

 

فدای عباس

اگر بنا شد فدا شوم، فدای کسی خواهم شد که بهترین فدایی حسین علیه السلام بود. فدای دستانی که علمدار بود. فدای چشمانی که نگهبانی کرد. فدای نگاه باحیایی که همیشه بر پای حسین علیه السلام بوسه می‌زد. فدای قامت رعنایی که امید زینب بود. فدای عباسی که رافع عطش کودکان بود. فدای سری که در هوای علی علیه السلام دو نیمه شد. فدای غلامی که از روی ادب، بیرون از خانه شهیدان روی خاک افتاد. فدای بدنی که قبل از شهادت با آب مشک غسل داده شد. فدای چهره ای که مایه نشاط حسین بود. فدای غیرتی که برقش تمام دل‌های تاریک را روشن کرده است. فدای عباسی که اربابش حسین علیه السلام به او گفت: «بنفسی أنت یا أخی؛ فدایت شوم برادرم».

 

انتهای پیام/ر