ایلام بیدار10:08 - 1399/11/27

تدوین برنامه هفتم و پیش‌نیازهای ضروری آن

پیشنهاد می‌شود برنامه‌های توسعه 4 ساله شوند تا دقیقاً با دوره‌های دولت‌ها متناظر و منطبق شود و مهمتر از آن سبب می‌شود تا رقابت های انتخاباتی برنامه محورشوند.

 "عطاالله رفیعی آتانی"،قائم مقام مرکز پژوهش‌های مجلس در یادداشتی نوشت: تدوین و تصویب برنامه‌ پنج ساله هفتم پیشرفت و توسعه کشور به دلیل ریل گذاری، بسترسازی، جهت دهی و هم پوشانی همه تصمیمات، قوانین و سیاست گذاری‌های کشور و نیز به دلیل اینکه اولین برنامه گام دوم انقلاب اسلامی است؛ به علاوه در پایان دوره‌ی کاری یک دولت و آغاز به کار دولتی جدید بررسی و تصویب می‌شود (و به همین دلیل می‌تواند مبنای رقابت نامزدهای انتخاباتی نیز باشد) و همچنین، اولین برنامه‌ای است که بالاخره باید تحت تاثیرالگوی اسلامی ایرانی پیشرفتتنظیم شود و ... بسیار مهم است.

خوشبختانه ظاهراً دولت فعلی به دلیل این استدلال مهم که: «بگذاریم دولتی که قرار است این برنامه را اجرا کند آنرا تهیه و تصویب کند» تصمیم گرفته است قانوناً اجرای برنامه ششم را تمدید کند تا همه چیز در اختیار دولت بعدی قرار گیرد. 

مهم آن است که قبل از تدوین برنامه هفتم باید در مورد پیش نیازهای مهم آن، در این فرصت طلایی تصمیم‌گیری شود. بخشی از این پیش نیازها بیشتر ماهیت شکلی و بخشی از آنها عمدتاً ماهیت محتوایی دارند. 

الف. پیش نیازهای شکلی برنامه عبارتند از:

1. به نظر می‌رسد یکی از مشکلات اساسی برنامه ها آن است که برنامه ها «پنج ساله» و دولت‌ها یک یا دو دوره «چهار ساله» هستند و این عدم تطابق زمانی ممکن است سبب شود که برنامه ای را یک دولت تصویب و اجرای آن به دولتی دیگر سپرده شود، اما اجرای برنامه ها به دلیل تفاوت اساسی در دیدگاه‌های دولت ها دچار اختلال اساسی می‌شود. برنامه های دوم, چهارم و پنجم به این سرنوشت دچار شدند و اگر همین دولت دقت نمی کرد یا نکند برنامه هفتم نیز به همین سرنوشت مبتلاء خواهد شد. یک پیشنهاد روشن آن است که برنامه ها چهار ساله شوند تا دقیقاً با دوره های دولت ها متناظر و منطبق شود و مهمتر از آن سبب می شود تا رقابت های انتخاباتی "برنامه محور" شوند. نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری می‌توانند با ارائه دیدگاههای کلی خود در چهارچوب برنامه‌های چهار ساله رقابت کنند. البته روشن است که قرار نیست کاملا محتوای برنامه ها را تولید کنند چون نه لازم است و نه ممکن.

2. در مورد فرآیند تنظیم و تصویب برنامه، باید یک برنامه‌ی کاری روشن وجود داشته باشد. طبق قانون، مرکزالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت و مجلس در این زمینه مسئولیت هایی دارند. باید روشن شود که کدام مرکز باید به کدام سطح یا بخش از کار بپردازد؟ البته در همین فضا باید رابطه متقابل برنامه با سایر اسناد نظیر «آمایش سرزمین» نیز روشن شود. و اگر انجام وظیفه هر نهاد، بر انجام وظیفه دیگری متوقف است، باید نقشه زمان بندی شده ی کار با توافق همه مراکز نهایی شود.

3. برنامه های پیشرفت (توسعه) کشور تا کنون برنامه هایی جامع بوده اند. منظور آن است که تقریبا هیچ انتخاب جدی در چهارچوب آنها صورت نمی پذیرد و قرار است همه خوب‌های روزگار در چارچوب برنامه‌ها محقق شوند! واقعیت آن است که بین اینکه برنامه ها حاصل جمع پروژه ها باشند (چنانکه برنامه های قبل از انقلاب عمدتاً اینگونه بوده اند) و یا برنامه ها تک هسته ای یا چند هسته ای یا جامع باشند، باید یک انتخاب جدی صورت پذیرد. به نظر می رسد تا کنون در قالب هر برنامه خواسته ایم همه مسائل بی هیچ اولویت بندی حل شود. درنتیجه، برنامه های شش گانه را تصویب و ظاهراً اجرا کرده ایم ولی حل مسائل همچنان در برنامه های بعدی قرار است پی گیری شوند!

4. انتظار از هر برنامه باید روشن شود. آیا برنامه بایدبه صورتجزیی به همه مسائل بپردازد یا برنامه حاوی قواعد کلی خواهد بود؟ این موضوع بسیار حائز اهممیت است.

5. برنامه، چه پنج ساله که تا کنون بوده و برنامه چهارساله که پیشنهاد جایگزین است ـ دارای ماهیت زمان مند است. باید روشن شود آیا می توان در آن، قواعد و احکامِ دارای ضرورتِ تدوامِ بیش از یک دوره را گنجانید؟

ب. از نظر محتوایی باید در موارد ذیل انتخاب و تصمیمات جدی صورت پذیرد:

1. یک سوال مهم و اساسی آن است که آیا اساساً و همچنان با توجه به مبانی تئوریک، تجربه های ما و جهان، برنامه ریزی های پنج یا چهار ساله، کار مفید و عاقلانه ای است؟

2. واقعیت آن است که برنامه های پنج سالهعلی رغمآنکه دارای عنوان توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... است؛ اما واقعاً و عمدتاً اقتصادی است و عمدتا توسط اقتصاد دانان تولید می شود. واقعاً باید روشن شود که آیا قرار است این برنامه یک برنامه فقط اقتصادی باشد؟ اگر قرار است اقتصاد محور باشد چرا عنوان برنامه ها توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی است؟ و اگر این عنوان و اسم جدی است چرا در عمل جدی نیست؟!

3. برنامه های پیشرفت (توسعه) ضرورتاً بر یک نظریه در قلمرو پیشرفت (توسعه) استوار است و البته همه این برنامه ها کم و بیش دارای نظریه مبنا بوده اند. واقعیت آن است که ضمن اجتناب ناپذیری وجود یک نظریه برای برنامه، بهره مندی از یک مبنای نظری روشن علاوه بر آنکه برنامه را معنادار می کند،آن رااز ظرفیت های نظریه‌ی مبنای آن بهره مند خواهد کرد. بسیاری از حرف هایی که در برنامه عمداً یا سهواً مطرح نشده بر عهده نظریه خواهد بود. از دانش تولید شده در چهارچوب نظریه مبنا می توان خلاءهای برنامه را پوشش داد. ضمن اینکه نظریه مبنا چون نخ تسبیح همه دانه های متفرق برنامه را به هم متصل وآن رامنسجم خواهد کرد. البته و مهم تر از آن، نظریه مبنای برنامه های پیشرفت کشور، از آن رو که باید یک نظریه برآمده از مبنای جمهوری اسلامی باشند، روح حاکم بر برنامه و جهت گیریآن رابا مبانی جمهوری اسلامی ایران سازگار خواهد کرد. بر این اساس قبل از تدوین برنامه هفتم باید رویکردهای مختلف در مورد نظریه های مورد باور خود در قلمرو پیشرفت کشور با هم گفت و گو کنند و نهایتا، برنامه با توجه به نظریه مبنای منتخب در قلمرو پیشرفت کشور، تولید شود. 

4. از آنرو که برنامه‌های پیشرفت عمدتاً نرم افزار اداره کشور توسط حکومت با یک نحوه حکمرانی خاص است، قبل از تدوین برنامه لازم است روشن شود که چه نظریه‌ای در قلمرو ماهیت و میزان مداخله حکومت و دولت در زندگی مردم و نحوه این مداخله (حکمرانی) مبنا قرار می‌گیرد؟ بالاخره باید روشن شود که قرار است دولت کوچکتر شود یا نه؟! این در حالی است که به نظر می‌رسد هر تلاش دولت به بزرگتر شدن آن منجر شده است!. اگر چنین است پس بهتر است در همین آغاز با اتخاذ یک مبناء تا پایان تدوین و تصویب و اجرای برنامه به آن وفادار ماند! 

نگارنده در پاسخ به همه این پرسش‌ها و البته پرسش‌های مرتبط دیگر دارای پاسخ‌هایی است که در آینده به شرط حیاتآن رابا جامعه علمی و نظام سیاست گذاری، قانون گذاری و اجرای کشور در میان خواهد گذاشت تا در این فرصت باقیمانده به تدوین برنامه هفتم مساعدتی صورت پذیرفته باشد.

انتهای پیام/ک