ایلام بیدار10:23 - 1399/10/29

«محراب» و شمارش بعثی‌های خواب در سنگر!

شهید اصغر محراب از واحد تخریب من را برداشت با چند نفر از نیروهای اطلاعات عملیات که شب‌های قبل در این محور کار کرده بودند راهی محل ماموریت شدیم و سیم خاردار و میدان مین عراقی‌ها را رد کردیم و...

به گزارشايلام بيدار،  شهید علی اصغر حسینی محراب از فرماندهان داور لشکر خراسان بود که در جریان عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. آنچه در ادامه می‌خوانید، چند خاطره کوتاه درباره اوست...

نبردهای دلاورانه شهید محراب

عملیاتی سخت حوالی میاندوآب انجام شد، که آنجا شهیدان کاوه و محراب هر دو حضور داشتند، کار عملیات هم گره سختی خورده بود و ضدانقلاب از بالای ارتفاعات ما را با گلوله کلاش مورد هدف قرار می‌داد، در حالی که دیدم شهید کاوه به قامت راست صاف ایستاده و سر خم نمی‌کند و شهید محراب هم آمد سمت شهید کاوه و هر دو شروع به سخن کردند و دشمن هم از بالا یک‌ریز می‌زد.

بعد از مدتی شهید محراب با چند نفر رفتند و دشمن را دور زدند و ارتفاعات را گرفتند و با بیسیم پیام دادند، خلاصه پس از شش ساعتی درگیری، نهایت امر میدان جنگ را به‌دست گرفتیم و ضدانقلاب هرچه کشته شدند که هیچ ولی الباقی فرار کردند.

شهید محراب را مردی دلیر، پهلوان و با شهامت و بسیار خوش‌مشرب دیدم در حالی که در عملیات‌های سخت و خطرناک کردستان ترسی به دل نداشت و بسیار مرید امام بود و بعد هم شهید کاوه را خیلی دوست داشت و حرف ایشان را روی چشم می‌گذاشت. البته همه رزمندگان احترام خاصی برای شهید کاوه قائل بودند ولی شهید محراب خیلی بیشتر از همه با شهید کاوه انس و الفت داشت.

راوی: حاج حسن خرمی

فاتح ارتفاعات سخت

شهید محراب شب‌ها در گوشه‌ای از فرماندهی به محراب می‌رفت و ملتمسانه با خدای خود راز و نیاز می‌کرد. یکی از ویژگی‌های محراب شرکتش در تمامی عملیات‌ها بود. شهید محراب فقط با محمود شوخی می‌کرد و از این بابت بسیار خرسند می‌شد و از این سرگرمی و شوخ‌طبعی‌اش با محمود لذت می‌برد... شهید محراب سوای تمام رزمندگان همیشه برای رزم رو در رو با ضد انقلاب، همانند محمود آمادگی کامل داشت و وقتی به عنوان فرمانده تیپ انصارالرضا معرفی گردید تمام همت و تلاشش را کرد تا آن تیپ به‌خوبی بدرخشد.

ایشان بعد از شهادت کاوه اسطوره مقاومت و جوانمردی شد و تا شهادت از پا ننشست. اصغر محراب در تمامی طرح‌های عملیاتی صاحب‌نظر بود و محمود نیز از داشتن چنین نیروی شجاع و خداترسی به‌خود می‌بالید.محراب تا مرز شهادت از درس‌های محمود الهام می‌گرفت... و به خوبی دینش را به اسلام ادا نمود.ضد انقلاب کردستان هرگز نتوانست محراب را از پای درآورد. شهید محراب از رزمندگان نزدیک به کاوه بود. یاری که با شهادت خود را به محمود رساند... روحش شاد.

 راوی: اصغر حسین‌خانی

لمس سنگر عراقی‌ها!

چند شب مانده به شروع عملیات والفجر ۹ در جلسه‌ای با حضور فرماندهان لشکر در محضر شهید بزرگوار کاوه، مسئولین محورهای عملیاتی، واحد اطلاعات و عملیات گزارشی از وضعیت دشمن و عده و عده و ملزومات ارائه دادند، بعد از پایان گزارش‌ها، مسئول اطلاعات عملیات شهید کاوه که از چهره‌اش مشخص بود اصلا اقناع نشده و شناسایی را کافی نمی‌داند شهید محراب را صدا زد و گفت: «این محور را شما شخصا امشب برو شناسایی کن و فردا صبح گزارش به من بده» و بعد ادامه داد «اصغر باید بری سنگر عراقی‌ها را لمس کنی ها!»

خلاصه، شهید اصغر محراب از واحد تخریب من را برداشت با چند نفر از نیروهای اطلاعات عملیات که شب‌های قبل در این محور کار کرده بودند راهی محل ماموریت شدیم و سیم خاردار و میدان مین عراقی‌ها را رد کردیم و رفتیم تا رسیدیم به سنگرهای اجتماعی عراق. ایستادیم و با دوربین دید در شب همه جا را بررسی کردیم؛ از تانکر آنها قمقمه خودمان را آب کردیم آمدیم برگردیم که شهید محراب گفت: همین‌جا بنشینید! ما نشستیم و اصغر رفت جلوتر، بعد با دست به ما اشاره کرد که بیایید! رفتم دیدم جلو سنگر اجتماعی عراقی‌ها ایستاد و پتوی در سنگر را کنار زد پر بود از نیروهای دشمن که خواب بودند. اصغر شروع به شمارش آنها کرد، گفتم چکار می‌کنی؟ گفت مگه کاوه نگفت سنگر عراقی‌ها را لمس کنی؟ هم لمس کردم هم شمردم تا به برادر کاوه گزارش بدم! خلاصه فردا صبح وقتی به شهید کاوه گزارش داد، برادر محمود در عین خوشحالی از او پرسید واقعا شمردی؟ محراب هم رو به من کرد و گفت عذرایی شهادت بده که چه کردم! من هم شهادت دادم. بحمدالله والفجر ۹ بسیار موفقیت‌آمیز بود و فتح‌الفتوحی شد.

راوی: علی‌اکبر عذرایی، مسئول واحد تخریب لشکر ویژه شهدا