ایلام بیدار08:17 - 1399/04/15

پیکر« سیروس گرجستانی» تشییع شد/ هنرمندی که گریستن را با لبخند آموخت

مراسم تشییع و خاکسپاری سیروس گرجستانی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) با حضور جمعی از هنرمندان و علاقه مندان به وی برگزار شد.

به گزارشايلام بيدار، مراسم تشییع و تدفین زنده یاد سیروس گرجستانی صبح امروز -شنبه 14 تیرماه- در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار شد.

**هنرمندی که گریه کردن را با لبخند به ما آموخت

بنا بر این گزارش، در این مراسم که حاضران با رعایت پروتکل های بهداشتی حضور یافته بودند،کامران ملکی عضو هیات مدیره خانه سینما اجرای مراسم را برعهده داشت و در سخنانی گفت: واقعا متاسفم که این هنرمند گرانقدر را از دست دادیم. بعد از فوت او، فیلم هایی از آثاری که بازی کرده در فضای مجازی دست به دست می شد که هنگامی که داشتیم به آثار بزرگ، ارزشمند و طنز او می‌خندیدم، چشمانمان اشکبار بود و گریه می‌کردیم.

وی با بیان اینکه گرجستانی گریه کردن با لبخند را به ما آموخت، اظهارداشت: او همانطور که در زندگی‌اش سعی کرد لبخند بر لب همه مردم بیاید و با تمام وجود تلاش می‌کرد در شرایطی که مردم درگیر مشکلاتی بودند، لبخند را به سهم و با بضاعت خود بر لبان مردم سرزمینش بنشاند تا قدری از اندوه آنان، کاسته شود.

ملکی تاکید کرد: امروز هنرمند بزرگی را بدرقه می‌کنیم که افراد زیادی آمده اند. قرار نبود چنین مراسمی برگزار شود و درباره مراسم هم اطلاع رسانی نشده بود. اگر قرار بود برای هنرمند بزرگی مثل او مراسم تشییع برگزار شود، این مراسمیا باید در خانه سینما، خانه هنرمندان یا در تالار وحدت اتفاق می‌افتاد ولی به خاطر وضعیت بحرانی کشور در بحران کرونا قرار شد مراسمی برگزار نشود.

**هنرمندی که عاشق خانواده اش بود

به گزارش فارس، در بخش دیگری از مراسم فاطمه گودرزی با حزن بسیار از حاضران در مراسم قدردانی کرد و در سخنانی به دوستی خانوادگی اش با سیروس گرجستانی اشاره کرد و گفت: افتخار این را داشتم که در آخرین کارشان با ایشان همکار باشم و برایم سعادتی بود که هم از ایشان کار یاد گرفتم و هم از اخلاقیات ایشان فرا بگیرم.

 

وی یکی از مهم ترین ویژگی های زنده یاد گرجستانی را خانواده دوستی او دانست و در این باره عنوان داشت: روزی نبود که در پشت صحنه صحبتی کنیم و ایشان درباره خانواده اش و عشق به همسر و فرزندانش سخن نگوید. او هنرمند پیشکسوت و ارزنده ای بود که مردم ایران قدرشناس او خواهند بود. من در کار اخیرم با ایشان حدود 40 روز کار کردم و می دیدم که چقدر از سوی مردم با استقبال مواجه می شود و او هم آن قدر دل مردم را شاد می کرد که تماشایی بود.

**هنرمندی که تمام عمر تاوان داد تا مردم بخندند

 

 همچنین در ادامه اوالفضل پورعرب در سخنانی گفت: کار بسیار سختی است که از دوست و رفیق سالیان دور و نزدیکم سخن بگویم درحالی که بر زمین خفته است. آن چیزی که من باید بگویم و تعریف کنم، شما در تمام این سالها دیده اید. در حقیقت او طی این سالها و تمام عمر برای دیدن لبخند شما تاوان داد. با شما گریست و با شما خندید.                  

 

 

  **نام او تا ابد در تاریخ این سرزمین و میان مردمانش خواهد ماند

به گزارش فارس، در بخش دیگری از این مراسم کامران ملکی پیام فاطمه معتمد آریا رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران را به شرح زیر برای حاضران قرائت کرد:

با قلبی آکنده از اندوه و دیدگان اشکبار بازیگر و هنرمندی را بدرقه می‌کنیم که نام نیکش پشتوانه و اعتبار حرفه و هنر بازیگری است. بازیگر بی بدیلی که سر زندگی و مهر پدرانه‌اش  او را نه تنها در میان همکاران که در دل تماشاگرانش نیز چهرهای دوست داشتنی ساخته بود. روزگار غریبی  است که نمی‌توانیم گرد هم آییم و غم از دست دادن عزیزانمان را با یکدیگر تقسیم کنیم امروز بزرگ مرد این حرفه سیروس  گرجستانی  را غریبان به خاک می‌سپاریم، آن گونه که هزاران هم وطن ما در خلوت با عزیزانشان برای همیشه وداع می‌کنند. اما نام او، نیک سرشت نیک رفتار، تا ابد در تاریخ این سرزمین و میان مردمانش خواهد ماند. ضمن تسلیت به بازماندگان محترم ایشان و مردم هنر دوست ایران آرزوی فرا رسیدن روزهای روشن، در فضای تاریک و غم زده جهان امروز را دارم روزهایی که بتوانیم در غم و شادی کنار هم و با عزیزانمان باشیم.

پس از آن نیز پزشک درمانگر سیروس گرجستانی در سخنانی به تلاش کادر درمان برای زنده ماندن این هنرمند اشاره کرد و گفت: از دست دادن او برای همه ما فاجعه‌ای بزرگ بود. به عشق این انسان شریف و هنرمند عزیز تقریبا تمام کادر درمان عاشقانه تلاش کردند و تا قسمتی از برنامه که همزمان با کار ایشان بود، همه چیز به لطف خدا پیش رفت ولی از آنجاکه تقدیر به گونه‌ای دیگر رقم خورده بود، نتوانستیم بر سرنوشت غالب شویم.

**20 سال از آخرین تئاتر گرجستانی گذشته بود

در ادامه مراسم تشییع و تدفین زنده یاد گرجستانی، محمد طباطبایی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت نیز در سخنانی گفت: زنده یاد گرجستانی عضو محترم موسسه هنرمندان پیشکوت در سه حوزه تئاتر، سینما و تلویزیون، و هنرمند دارای جایگاه بودند.

وی ادامه داد: ایشان هنرمندی بودند که در سه حوزه دارای جایگاه بودند اگرچه خاستگاه ایشان، تئاتر بود و از گروه هنر ملی شروع کردند و گرچه حسرت بر دل نسل جدید ما باقی ماند که هنرنمایی ایشان را روی صحنه تئاتر ببینند. آخرین تئاتری که ایشان بازی کردند، بیش از 20 سال پیش بود.

 

طباطبایی اظهارداشت: چقدر سعادتمندند، عده‌ای که ایشان را روی صحنه تئاتر دیدند و چقدر حسرت به دل دارند آنان که ایشان را فقط از قاب تلویزیون و پرده سینما می‌شناسند که البته اصلا کم نیست.او فقط یک بازیگر نبود. هنرمند واقعی بود. به معنای واقعی کلمه هنرمند مردمی بود و امروز نیز در کنار منوچهر حامدی به خاک سپرده می‌شود.

وی در ادامه خطاب به حامدی گفت: ما امروز هنرمند بزرگی را به شما می‌سپاریم. آقای گرجستانی کم خنده به لب ما نیاوردند. امروز با شما هم‌خانه شدند برای ابد. مراقب شان باشید. حرف‌های زیادی با هم دارید که زمان می‌برد تا بگویید.

**هنرمندی که لبخندهای بسیاری بر لبها نشاند

سخنران بعدی مراسم افسانه بایگان بود که عنوان داشت: ما امروز باز هم دور هم جمع شده ایم تا پیکر عزیزی از عزیزان اهل هنر را به خاک بسپاریم و آرزو کنیم که روح بلندش در اعلی علیین جای بگیرد. مرحوم سروس گرجستانی از بزرگان افتاده‌ و عارف مسلک اهل هنر و اهل بازیگری بود و سال‌های سال با هنرشان در دل همه مردم این سرزمین جای باز کردند و بسیار لبخند که بر لب‌ها نشاندند.

 

پایان بخش سخنان بایگان قرائت اشعاری از قیصر امین پور و فروغ فرخزاد با این مضمون بود: داستان تکراری است. تا وقتی هستیم، قدر یکدیگر را بدانیم و گرنه همیشه پیش از آنکه فکر کنیم، اتفاق می‌افتد. برای روزنامه تسلیتی بفرستیم.

**محرم اسراری که در خاک خفت

سیاوش گرجستانی فرزند زنده یاد سیروس گرجستانی نیز با اشاره به اینکه پدر همیشه شعرهایی که برایش ارسال می شد را در اتاقش نصب می کرد، گفت: آخرین چیزی که او در اتاق نصب کرده بود این بود که: آنچه از سرگذشت شد سرگذشت، حیف که بی دقت گذشت، اما گذشت... تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم، بر در خانه نوشتند درگذشت...

 

او با بیان اینکه من و پدرم محرم اسرار هم بودیم، اظهارداشت: حالا امروز او به زیر خاک رفت و فقط دل من ماند و صدا و حرف های پدر. آخرین درد دل او به روز پیش از مرگش برمی گردد که یک فرد نابینا او را در خیابان شناخته بود و با ابراز لطف بسیار او را دگرگون کرده بود. وقتی هم به خانه بازگشت به من گفت این همه سال هیچ چیزی برایم با ارزش‌تر از احترام از جنس رفاقت نبود.

او در پایان سخنانش تاکید کرد که پدرم همیشه با کلمه استاد مشکل داشت و می گفت اگر می خواهی موفقیت به تو روی بیاورد بدان که هیچ وقت شانس در خانه ات را نمی زند و خودت باید تلاش کنی و بدوی.

انتهای پیام/