ایلام بیدار08:20 - 1399/04/12

اسم‌هایی که پشت پا به رسم‌شان زده‌اند

نظرات مردم چه در صفحات مجازی منتسب به مطیعی و چه کویتی پور و البته در رسانه هایی که این خبر را منتشر کردند، «قابل توجه» و «تأمل» بود.

به گزارشايلام بيدار، دو اسم، دو نوستالژی، دو خاطره همیشه ماندگار؛ در روزهای گذشته خبرساز شدند. یکی به واسطه مصاحبه ای برخلاف قاعده و قوانین رسانه ای که سالها در آن کار کرده بود و دیگری به خاطر «استودیوخوانی» تدوین شده همراه با دختری ۱۳ ساله که از قضا چندان هم گمنام نیست.


«محمدرضا حیاتی» و «غلام کویتی پور» هردو نام هایی «آشنا» و حتی می توان گفت «محبوب» هستند برای نسلی که با غمِ تا ابد جاودانِ خبرِ ساعت ۷ صبح ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ و حزن صدای مردی که برای «ممد» می خواند وقتی دیگر نبود تا آزادی خرمشهر عزیز را ببیند، بزرگ شد و قد کشید.

«بسم الله الرحمن الرحیم، انا لله و انا الیه راجعون، روح بلند پیشوای مسلمان و رهبر آزادگان جهان حضرت امام خمینی به ملکوت اعلاء پیوست.» در واقع خبر که نبود؛ بمبی از جنس ماتم و غافلگیری بود که اینچنین جان ها را آتش زد و غمش تا همیشه بردل عاشقان امام امت ماند. گوینده اش هم ماندگارشد تا چهل سال پس از آن صبح غم انگیز نیمه خرداد، هنوز هم «حیاتی» ما را به یاد حضرت «روح ا...» و آن خبر جانسوز بیندازد حتی حالا و وقتی حرف ها و مصاحبه هایش دیگر رنگ و بویی از جنس اخبار صدا و سیمایی ندارد.

و «غلام کویتی پور» که ما را به کنج خرابه برد و گوشه نشین غم دردانه سه ساله می کرد با «عمه بابایم کجاست» و یاد «یاران» ش، قاب زندگی ما شد و غریبانه هایش برای شهدا حسرت ماندن را به کنج قلب مان سنجاق کرد وقتی «هرسو نظر انداختیم، صد خاطره ساختیم، زان ها که سفر کردند دلشاد از این خانه»  

چقدر اشک ریختیم با خاطره «ممد» جانِ «جهان آرا» یی که جان و جهان ما و وطن بود و نبود که آزادی خرمشهر را ببیند و این اشک و خاطره ها و زمزمه «ممد نبودی ببینی» را مدیون کسی بودیم که البته از همان ابتدا هم تاکید داشت «حماسه خوان» است نه «مداح». و علاقه ویژه ای هم به خوانندگی داشته و دارد و برخی خوانندگان آن سوی آبی را هم دوست دارد و ابایی از بیان آن ندارد.

حیاتی از «ابی» به عنوان خواننده محبوب خود نام می برد و خبر می رسد که ممنوع التصویر و ممنوع الکار در رسانه ملی شده است. اما در هیاهوی زمزمه ها درباره پشت کردن حیاتی به صدا و سیما، حضور در یک کمپین تبلیغاتی پررنگ تر از همیشه می شود؛ کمپینی که برای فعالیت های اینستاگرامی و کسب و کار جذب فالوور برگزار می شود و گویا اهمیتی به شأن افراد نمی دهد و خود حیاتی هم گویا تصمیم گرفته تمام پیشینه حرفه ای خود را کنار بگذارد.

و «کویتی پور» با «پریچهر» ۱۳ ساله قطعه ای اعتراض آمیز را به مناسبت روز دختر همخوانی می کند. پیش از این و خیلی قبل تر از «حیاتی» و «حیاتی» ها از خواننده ای لس آنجلس نشین به عنوان خواننده محبوب خود یاد کرده بود و بازیگر فیلم فارسی های قبل از انقلاب را هم بازیگر محبوب خود معرفی می کند و بارها از او حمایت و یاد کرده است. تاکید دارد که «حماسه خوان» است و نه «مداح» و البته در پیج اینستاگرامی منتسب به او می شود ملغمه ای از هرآنچه دوست دارد، ببینیم. از عکس های یادگاری با برخی چهره ها تا بی شمار ویدئوهایی که با صدای خودش در مرور خاطرات شهدا و یاد رزمندگان به اشتراک گذاشته شده و بخش هایی از مصاحبه های متفاوتی که داشته و البته بریده هایی از فیلم «مسعود کیمیایی» که «کاملا اعتراضی» است و به مافیای نوکیسه ها و تازه از راه رسیده هایی اشاره دارد که سر سفره انقلاب نشسته اند و آن را غارت کرده اند...

اما «رپ خوانی» اخیر کویتی پور (آن هم با یک دختر ۱۳ ساله) باعث شد تا او پس از سالها، بار دیگر بر سر زبان ها بیفتد و واکنش های مختلفی را نسبت به این اقدام او شاهد باشیم. هرچند خودش تاکید دارد، «مداح» نیست اما تنها واکنش جدی در صنف مداحان را «میثم مطیعی» داشت که توئیتی در واکنش به این ماجرا منتشر کرد و مداحان عشق «ساز و تنبک» و («استودیوخوانی» به هر قیمتی را) مورد نقد قرار داده و نوشت که این قبیل اقدامات، به سنت های دینی و میراث معنوی ما صدمات جدی می زند.

نظرات مردم چه در صفحات مجازی منتسب به مطیعی و چه کویتی پور و البته در رسانه هایی که این خبر را منتشر کردند، «قابل توجه» و «تأمل» بود؛ عده ای معتقد بودند کویتی پور کار اشتباهی نکرده و عده دیگری هم این اقدام حماسه خوان دوران جنگ را با روایت حکایت عجیب چندی پیش توسط یکی از مداحان بنام مقایسه کرده و گفته بودند ضربه ی آن حکایت به باورهای دینی کمتر از این کار کویتی پور نبود.

اما در جبهه مقابل هم بودند کسانی که با تایید این توییت، سنت شکنی کویتی پور را مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و معتقد بودند به هرحال خواننده آثار ماندگاری چون «یاران چه غریبانه» و «ممد نبودی ببینی» نباید به جایی برسد که با یک دختر ۱۳ ساله رپ خوانی کند.
عده ای هم با اشاره به متن و محتوای شعری که خوانده شده، این طور برداشت کردند که کویتی پور از گذشته خود پشیمان است.

بازنشر گفت و گوهای کویتی پور درباره ابراز ارادتش به خوانندگان و بازیگران لس آنجلس نشین و زیرسوال بردن این مصاحبه ها هم بخش دیگری از واکنش های این دسته از کاربران بود.

در این میان بحث بر سر اینکه اصولا پدیده «استودیوخوانی» که میان مداحان هم محبوبیت پیدا کرده و مطیعی هم به آن اشاره ای انتقادآمیز داشت، مثبت است یا منفی؟ فراوانی زیادی داشت و این موضوع مطرح بود که «استودیو خوانی» در راستای زیرسوال بردن حرمت دستگاه مرثیه خوانی ارزیابی می شود یا اینکه به روزرسانی و به اصطلاح آپدیت شدن با فضای روز جامعه و خواسته آن هایی است که با سبک و سیاق قدیمی خواندنِ هیئتی چندان انس نمی گیرند؟ (اشاره مطیعی البته به «مداحان عشق استودیو» بود که کارشان را با موسیقی و ادا و اطوار  در سایه ی توجیهات ناروا پیش می برند.)

اما فارغ از واکنش های مثبت و منفی، عده ای هم بودند که این گزاره را مطرح می کردند که شاید بهتر است پاسخ این سوال را پیدا کنیم که چرا کویتی پورها که عمری در وادی شهدا نفس زده و حتی شهرت خود را مدیون عاشقانه های غریبانه ای است که در همین عرصه خوانده، اینچنین تغییر مسیر داده و هزاران طعنه و کنایه و تندی و سرزنش را به جان می خرند و شاید برای شان دیگر مهم نیست که نام شان یادآور حماسه «ممد» ها باشد یا همخوانی با پریچهرها؟ چه شده که کویتی پور در ۶۲ سالگی از حماسه خوانی عبور کرده و می گوید «وقتشه خودم رو رسوا کنم.»

همین موضوع در رابطه با گوینده ای همچون «محمدرضا حیاتی» هم مطرح است. سال‌ها صداوسیما آنتن در اختیارِ افراد قرار می‌دهد و آن فرد را میلیون‌ها مخاطب می‌شناسند. گوینده و یا مجری از آنتن رسانه‌ملی برای اعتبار و شهرتش بهره می‌برد و تبدیل به چهره می‌شود و بعد ناگهان رها می شود، کنار گذاشته می شود، فراموش می شود و کار به جایی می رسد یا خواهد رسید که نام حیاتی یا چهره حیاتی ما را نه به یاد صبح غم انگیز ۱۴ خرداد ۶۸ که به یاد  تمام روز و شب های غم انگیزی خواهد انداخت که حیات باقی مانده حیاتی ها در راه تبلیغ جذب فالوور اینستاگرامی و حمایت از خواننده آن ور آبیِ عشق سعودی ها صرف خواهد شد! (هرچند تاریخ مصرف اسم آوردن از «ابی» ها هم گذشته است.)

 دو اسم، دو نوستالژی، دو خاطره ماندگار؛ کاش که تبدیل به یک نوستالژی تراژیک نشوند و سرنوشت شان به تلخی اخبار تلخ و ازدست دادن های غم انگیز زمان جنگ نباشد.