ایلام بیدار08:49 - 1399/04/05

غایت سلوک شهید‌چمران محبت به انسان‌ها بود

پی‌بردن به راز وفاداری نیرو‌ها به شهیدچمران به همین ساحت محبت برمی‌گردد. یعنی غایت سلوک شهیدچمران محبت نسبت به آدم‌ها و دوست داشتن آدم‌هاست. نه‌تن‌ها ایشان، بلکه خیلی از شهدای دفاع‌مقدس مثل شهید‌احمد کاظمی، شهید برودجری، شهید‌همت، شهیدان باکری، شهید قاسم سلیمانی و خیلی‌های دیگر اهل همین ساحت محبت بودند

به گزارشايلام بيدار،  شهیدمصطفی چمران با آن نبوغ سرشار و ایده‌های ناب، در اوایل جنگ پایه‌گذار کار‌های مهمی بود. ایده استفاده از موتورسواران در دفاع‌مقدس برای اولین‌بار در ستاد جنگ‌های نامنظم توسط شهیدچمران استفاده شد و در جنگ‌های چریکی و پارتیزانی مدنظر ایشان بسیار کاربرد داشت. گروه موتورسواران پس از شهادت دکترچمران به دست فراموشی سپرده شد و کمتر از نقش مهم‌شان در ابتدای جنگ گفته شد. امیرحسین نوروزی با ساخت مستند «خاطرات موتورسیکلت» به این گروه می‌پردازد و از کار‌ها و اقدامات‌شان می‌گوید. به عقیده کارگردان این مستند، ستاد جنگ‌های نامنظم و شهیدچمران، سوژه‌های بسیار جذابی درون خود دارد که تا به حال خیلی به آن پرداخته نشده و مغفول مانده است. نوروزی در گفتگو با «جوان» از چگونگی رسیدن به این سوژه و ارتباط قلبی شهید‌مصطفی چمران با نیروهایش می‌گوید.


داستان مستند «خاطرات موتور‌سیکلت» از کجا به ذهنتان رسید و چطور به چنین سوژه‌ای رسیدید؟

در خانه مستند انقلاب اسلامی آقای سامان مختاری طرحی درباره یکی از جانبازان موتورسوار دفاع‌مقدس به نام جلیل نقاد داشت و مشغول پژوهش روی این طرح بود که دوستان خانه مستند از من دعوت کردند به عنوان کارگردان کنار این کار قرار بگیرم. آقای مختاری هم با اینکه سوژه مستند را خیلی دوست داشت، در کمال تواضع این موضوع را قبول کرد. همسر ایشان هم روی سوژه تحقیق می‌کرد. آقای مختاری هم در تولید و هم در کار حضور داشت و بخش زیادی از کار برعهده ایشان بود و شاید سهم‌شان در کار از من هم بیشتر باشد. پژوهش را با دوستان کامل کردیم و به یک روایتی رسیدیم که بین پرداختن به شخصیت و کار آقای نقاد و موضوع کار ستاد جنگ‌های نامنظم و شهید‌چمران موازی بود. ستاد جنگ‌های نامنظم باعث به جبهه رفتن یک قشر زیادی در ابتدای جنگ شده بود و نقش مهمی در تاریخ ابتدای جنگ داشت. بخشی از نیرو‌های ستاد را قشرجوان موتورسوار حرفه‌ای آن زمان تهران تشکیل می‌داد. شهید‌چمران در ارتباط با این جوان‌ها، آن‌ها را مشتاق می‌کند تا به جبهه بروند. این موتورسواران در جنگ مشارکت جدی داشتند.

ساخت این مستند چقدر زمان برد؟

ساخت «خاطرات موتورسیکلت» حدود دو سال و تکمیل پژوهش هم حدود هشت ماه زمان برد، حدود یک سال هم فیلمبرداری طول کشید و بیشتر از شش ماه خانم عارفی اثر را تدوین کرد و بسیار در شکل‌گیری کار مؤثر بود و صبورانه کارش را انجام داد. چون ما حجم زیادی راش داشتیم و روایت‌ها را در چند فرمت کار کردیم و خانم عارفی در رسیدن به روایت نهایی بسیار صبوری کردند. در نهایت مستند در جشنواره حقیقت سال گذشته اکران شد و در بخش جایزه شهید‌آوینی تندیس نقره‌ای را برد و سانس‌های شلوغ و پرتماشاگری را پشت‌سر گذاشت. امیدوارم مستند «خاطرات موتورسیکلت» فتح بابی بشود تا کار‌های دیگری درباره ستاد جنگ‌های نامنظم که قصه‌های زیادی دارد، کار کنیم. همچنین درباره شخصیت بزرگ شهید‌چمران و همراهانشان چه در قالب مستند و چه در قالب داستان می‌توان کار‌های زیادی انجام داد. این مقطع جنگ بسیار جذاب و مغفول مانده است.

قبل از این مستند شناخت خودتان از شهیدچمران در چه حدی بود و این کار چقدر به کامل شدن این شناخت کمک کرد؟

من بنا بر توفیقی که داشتم از ابتدای جوانی در روایت فتح شاغل بودم. از سال ۱۳۸۲ که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم خدا راه ما را به سمت روایت فتح کشاند و کار حرفه‌ای را در روایت فتح شروع کردم. مأنوس بودن با کار‌های روایت فتح و دیگر آثار دفاع‌مقدسی موجب آشنایی‌ام شده و کلاً موضوع کاری‌ام دفاع‌مقدس و انقلاب اسلامی بوده است. با توجه به این سابقه، کار‌های دیگری چه در زمینه مستند و چه در زمینه داستانی از شهید‌چمران دیده بودم و از قبل آشنایی با شهیدچمران داشتم و بسیار علاقه‌مند بودم تا بیشتر ایشان را بشناسم، اما بعضی اوقات شخصیت را به‌طور مستقیم نداریم، ولی آیینگی‌اش را در وجود اشخاص دیگری که به او دلدادگی داشتند، می‌توانیم پیدا کنیم و به آن شناخت برسیم. دکتر چمران هم برای خیلی‌ها معشوق و دلبر بود. دکتر مصطفی چمران خیلی اهل ساحت محبت بود. این وجه وجودی ایشان در آدم‌هایی از نام و قشر موتورسواران برای من خیلی تازه بود و من شهیدمصطفی چمران را از این منظر ندیده بودم. نمی‌خواهم بگویم برایم تعجب‌آور بود، چون در کار‌های قبلی که دیده بودم، می‌دانستم جذبه محبت و ساحت قلبی ایشان نسبت به دیگران خیلی جدی بوده است و هر کسی که با ایشان ارتباط داشته احساس می‌کرده نزدیک‌ترین فرد به اوست. این بخش را در روایت دیگری در موتورسواران ندیده بودم و نمی‌دانستم شهیدچمران با چنین قشری ارتباط داشته است. این موضوع خیلی برایم تازگی داشت و برای خودم یک طی مسیری بود تا بدانم محبت با آدم‌ها چه کار می‌کند و اصل و اساس عالم هستی از محبت است. شاید با شناخت بیشتر شهیدچمران مصداق و دلیل و حجت این موضوع برایم محکم‌تر و ثابت‌تر شد.

شهید چمران شخصیت چند وجهی داشتند و آیا می‌توان گفت در همه زمینه‌ها دارای بالاترین حد کمال بودند؟

پی‌بردن به راز وفاداری نیرو‌ها به شهیدچمران به همین ساحت محبت برمی‌گردد. یعنی غایت سلوک شهیدچمران محبت نسبت به آدم‌ها و دوست داشتن آدم‌هاست. نه‌تن‌ها ایشان، بلکه خیلی از شهدای دفاع‌مقدس مثل شهید‌احمد کاظمی، شهید برودجری، شهید‌همت، شهیدان باکری، شهید قاسم سلیمانی و خیلی‌های دیگر اهل همین ساحت محبت بودند. در آثار مستند و مکتوبی که در روایت فتح از این بزرگواران دیدم شاه‌بیتی که از آن‌ها برایم به جا مانده این بوده است که دلداده آدم‌ها و اهل دوست‌داشتن بودند و برای همین دوست داشتنی بودند و می‌توان درباره‌شان حرف زد. شاه‌بیت همه‌شان محبت است و چیز دیگری نیست.

ایده موتورسواران از کجا به ذهن شهید‌چمران آمد و این موتورسواران در دفاع‌مقدس چه کارکردی داشتند؟

نوع جنگی که شهید‌چمران برگزیده بود، جنگ نامنظم و نامتقارن بود و اصلش بر ضربه زدن و با سرعت عمل کردن بود. این نوع جنگیدن به لجستیک و جابه‌جایی سبک و سریع احتیاج دارد. مسلم است اصلی‌ترین وسیله سبک و سریع در جنگ موتورسیکلت است. به همین خاطر ابزار موتور مدنظر بوده و از آن مهم‌تر موتورسواری بوده که بتواند این کار را بکند.

جذب موتورسواران را چطور انجام می‌دادند؟

یک عده از همرزمان شهید‌چمران مثل شاه‌حسینی و سیدابوالفضل کاظمی و دیگر بزرگواران باتجربه بیشتر بودند و از ابتدا در کنار شهیدچمران حضور داشتند، این کار را انجام می‌دادند. این کار گاهی به این‌ها ارجاع داده می‌شد و از محلات دوستان و بستگان عده‌ای را پیدا می‌کردند و به جبهه می‌آوردند. گاهی خودشان که به تهران می‌آمدند، به مناطقی که موتورسواران کار‌های تفریحی می‌کردند، مثل تپه‌های گیشا و شهران می‌رفتند و خودشان نفراتی را می‌دیدند و پیشنهاد می‌کردند تا به جبهه بیایند. در کل بیشتر انتخاب‌ها از طریق دوستانی بوده که آشنایی بیشتری با حوزه موتورسواری داشتند.

حدوداً چند نفر را جذب کرده بودند؟

به لحاظ پژوهشی من نمی‌توانم آمار دقیقی بدهم. ما در بازده پژوهشی خودمان با ۲۵ نفر مصاحبه کردیم، ولی به‌طور علمی و دقیق نمی‌توانم تعداد نفرات را بگویم.

موتورسواران به راحتی قبول می‌کردند به جبهه بیایند یا که پیشنهاد شهید‌چمران را رد می‌کردند؟

در میان موتورسواران همه جور آدمی حضور داشت. برخی پیشنهاد را همان اول رد می‌کردند و برخی می‌آمدند و مدتی در جبهه حضور داشتند و بعد که به عقب برمی‌گشتند، دیگر نمی‌آمدند. برخی دیگر هم وقتی می‌آمدند تا آخر در جبهه می‌ماندند. همه مدل آدمی در گروه موتورسواران حضور داشت.

برای شهید‌چمران عقیده و طرز فکر نیروهایش مهم نبود؟

به هیچ وجه. ارزش قائل بودن و احترام گذاشتن به آدم‌ها از هر سلف و ظاهری و قضاوت نکردن شان از روی ظاهر کاری بود که شهید‌چمران انجام می‌داد. شأنیت دادن و ارزش قائل بودن برای آدم‌ها از هر سلک و طرز فکری و شناخت‌شان بر مبنای عمل، اراده و اخلاص‌شان و پرداختن به گوهر درونی‌شان توسط شهید‌چمران، افراد زیادی را در دفاع‌مقدس به تبلور و بلوغ رساند. در ابتدای جنگ آدم‌ها رنگارنگی و گوناگونی خیلی عجیبی دارند که در تاریخ دفاع مقدس مانند ندارد.

شخصیت آقای نقاد را چطور توصیف می‌کنید؟

آقای نقاد به لحاظ جانبازی تکلم‌شان دچار آسیب شده و یک طرف بدن‌شان آسیب دیده است. با این حال خودشان معیشت وکارشان را باغیرت انجام می‌دهند. موضوع جانبازی ایشان دست مرا بسته بود و این به درونگرا بودن ایشان بیشتر دامن می‌زده است. من سعی کردم از زاویه دوستان دیگر بخشی از شخصیت ایشان را روایت کنم. خیلی نمی‌توانم بگویم وارد شخصیت‌شان شدم، چون اصلاً امکانش نبود، ولی در همان اندازه که دیگران روایت کردند، سادگی و شجاعت، برای رضایت خدا کار کردن، غیرتمند بودن، روی پای خود ایستادن، از مشخصه‌های شخصیتی ایشان بود که در فیلم نشان دادم که نسبت به شخصیت حقیقی‌شان بسیار کم است.

افرادی که در مستند با آن‌ها صحبت کردید هنوز آن عشق و علاقه را به شهید‌چمران داشتند یا این علاقه به مرور زمان کمرنگ شده بود؟

هنوز هم همه‌شان وقتی اسم شهید‌چمران می‌آید، صورت‌شان متبسم و دل‌هایشان روشن می‌شود. هیچ‌وقت محبت از دل آدم‌ها پاک نمی‌شود. برای هر چیزی محبت به خرج بدهید آن محبت در یاد و خاطرش می‌ماند.

اسم مستند تشابهی با فیلمی درباره زندگی چگوارا دارد. تا چه حدی برای انتخاب نام مستند فکر شده بود؟

بله، عنوان «خاطرات موتورسیکلت» شباهتی به فیلمی در تاریخ سینما درباره شخصیت چگوارا دارد. مستند ما اشاره‌ای به آن فیلم ندارد. واقعیت این است که نام مستند به محتوای فیلم می‌خورد و با شنیدنش به خوبی متوجه موضوع می‌شویم. من اسم‌های ساده را دوست دارم و دوست ندارم اسم پیچیدگی خاصی داشته باشد. نام مستند این سادگی را دارد و من اصلاً به آن فیلم فکر نکرده بودم. شاید کسی با توجه به دیدن آن فیلم این نام را به من پیشنهاد کرده باشد، ولی من از روی آن فیلم، عنوان «خاطرات موتورسیکلت» را انتخاب نکردم. درجه اهمیت خاطرات موتورسیکلت برایم این است که به موضوع فیلم خیلی نزدیک است.

اگر شخصیت شهیدچمران در هر جای دیگر دنیا بود، خیلی برایش فیلم‌ها و آثار زیادی ساخته می‌شد و چنین شخصیتی را به خوبی به همه معرفی می‌کردند. چرا ما هنوز نتوانستیم این شخص را آنطوری که بوده است، نشان بدهیم؟

برای اینکه ما در روایت تاریخ معاصر دوست نداریم همه جنبه‌های مستند و واقعی یک شخصیت را روایت کنیم. یعنی دوست داریم قرائت مطلوب خودمان را روایت کنیم و می‌خواهیم قسمتی از شخصیت را که دوست داریم درباره‌اش بگوییم. برای همین همیشه قسمت زیادی از شخصیت‌های بزرگ تاریخ معاصر و دفاع‌مقدس مغفول می‌ماند؛ چون گزینشی درباره‌شان عمل می‌کنیم.