ایلام بیدار07:42 - 1399/03/11

«فتح خرمشهر» خبری که از تغییر تاریخ سخن می‌گفت

در تاریخ خوانده‌ایم ماجرای خرمشهر از خیال‌پردازی‌های دیکتاتوری شروع شد به نام صدام که خودش را قهرمان ملت عرب می‌دانست. او برای خرمشهر و دیگر شهر‌های خوزستان، نام‌های عربی انتخاب کرده بود و به سربازانش دستور داده بود روی دیوار‌های خرمشهر جمله «جئنا لنبقی» - آمده‌ایم تا بمانیم- را بنویسند. آن‌ها آمده بودند بمانند، چراکه در دو قرن تاریخ تحقیر ملت‌های مسلمان، هر جا که استکبار اراده می‌کرد و نماینده‌ای می‌فرستاد، سرنوشت آن طور رقم می‌خورد که آن‌ها می‌خواستند.

به گزارشايلام بيدار، صدام با خیال‌پردازی‌های جاه‌طلبانه‌اش و با مرور بر مناسبات جاری جهان که به نفع او بود، جنگی را در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز کرد که تصور می‌کرد در عرض یک هفته با پیروزی او به انتها برسد. در این میان خرمشهر هدفی آسان برای دیکتاتور بغداد و ارتش تقویت‌شده‌اش به نظر می‌رسید. این شهر با جاده‌ای آسفالته، مسطح و هموار به مرز شلمچه متصل می‌شد و تنها ۱۲ کیلومتر با خاک عراق فاصله داشت. مسافتی که طی کردن آن برای ستون‌های تانک و نفربر‌های زرهی دشمن کار سختی به نظر نمی‌رسید، در چند روز آینده وجب به وجب آن آغشته به خون سربازان عراقی شد که بسیاری از آن‌ها هنوز از علت حمله کشورشان به ایران اسلامی بی‌اطلاع بودند.


۳۴ روز بعد، خرمشهر در یک سلسله درگیری‌های خونین بین مدافعان اندک ایرانی و نظامیان بی‌شمار عراقی به اشغال درآمد. تا اینجای کار صدام شروع نه‌چندان دلچسب، اما موفقیت‌آمیزی را رقم زده بود. در ادامه او می‌بایست اشغال این شهر را با دلار‌های نفتی برخی حکومت‌های فاسد عربی و تسلیحات ابرقدرت‌های شرق و غرب تداوم می‌بخشید؛ شروع داستان خرمشهر تلخ بود و اشغال ۱۹ ماهه‌اش دردناک، اما پایان این داستان نه عربی بود نه عراقی و نه امریکایی... پایان ماجرای خرمشهر (آن طور که تاریخ آن را پسندید و در خود ثبت کرد) به دست توانمند جوانان رزمنده‌ای رقم خورد که گویا هیچ دژ نظامی و هیچ لشکر زرهی توان رویارویی با قدرت ایمان‌شان را نداشت.

سوم خرداد ۱۳۶۱، خبری در رسانه‌ها مخابره شد که جهان را تکان داد. این خبر را اولین بار آن عده از خبرنگاران ایرانی مخابره کردند که خودشان همراه رزمنده‌ها در میادین نبرد حاضر شده بودند: «امت قهرمان، مردم مقاوم خوزستان، خرمشهر آزاد شد. شنوندگان عزیز! شنوندگان عزیز! من در مقابل گلدسته‌های مسجد جامع با شما صحبت می‌کنم که توسط سپاه رزمندگان دلاور و رهایی‌بخش اسلام، آزاد شد. خونین‌شهر ما، خرمشهر دوباره‌ای شد که گام‌های متبرک شده رزمندگان‌مان حال و هوای دیگری را به ساحت مقدس مسجد جامع خرمشهر می‌بخشد...»

خرمشهر آزاد شده بود. این به معنای آغاز روندی در دفاع مقدس بود که معادلات را برهم می‌زد. این معادله تنها مربوط به جنگ ایران اسلامی و عراق بعثی نمی‌شد. در تاریخ معاصر کمتر موردی پیش آمده بود که یک طرف درگیری بدون کمک گرفتن از ابرقدرت‌های شرق و غرب کاری از پیش ببرد. در طرف مقابل، دشمنی که با خفت از مرز‌ها بیرون رانده شده بود، همان طرفی بود که از تسلیحات شرقی و اطلاعات غربی بهره می‌برد. تاریخ در حال تغییر بود. این‌بار جبهه استضعاف مرز‌های استکبار را عقب می‌راند و این کار را با قدرت کامل انجام می‌داد.

دیدن فوج اسرای بعثی پس از آزادسازی خرمشهر تنها یک عکس تاریخی نبود. عبرتی تاریخی بود که نشان می‌داد از این به بعد، تاریخ را نه شرق و غرب و پول و قدرت و تزیور که ایمان رزمندگان اسلام خواهد نوشت. «تاریخ» که با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ شگفت‌زده شده بود، پس از فتح خرمشهر آموخت که از این پس باید هر لحظه شاهد شگفتی‌های جدیدی باشد.