ایلام بیدار08:18 - 1398/09/12

شهید آیت الله اسدی ؛شهیدی که تنها آرزویش شهادت بود

شهیدآیت الله اسدی از شهدای گرانقدر شهرستان ایوان که دارای خصایصی نیک و ارزشمند بود در اسفندماه سال1366به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به گزارشايلام بيدار،آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.

جنگي نابرابر در شرايطي به ايران تحميل شد که از جانب استکبار جهاني بويژه آمريکا تحت فشار شديدي قرار داشت و در داخل کشور نيز جناح ‌هاي وابسته به غرب و شرق، با ايجاد هياهوي تبليغاتي و ايجاد درگيري‌هاي نظامي در صدد تضعيف نظام بودند و نيروهاي نظامي نيز به خاطر تبعات قهري انقلاب، هنوز مراحل بازسازي و ساماندهي را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.

،شهید" آیت الله اسدی فرزند منصور متولد چهارم اسفند ماه 1351در روستای چالانچی از توابع شهرستان ایوان دیده به جهان گشود،تحصیلاتش را در مقطع راهنمایی ادامه داد،سپس بر اساس تکلیف از طریق بسیج شهرستان به جبهه حق علیه باطل اعزام شد وسرانجام در23اسفند ماه 1366در شاخ شمیران عراق  به درجه شهادت نائل آمد.

در راستای آشنایی با خصوصیات  وویژگی های این شهید بزرگوار خبرنگار حوزه جهاد و مقاومت پایگاه خبریایلام بیدار به گفتگو با برادر و همرزم این شهید بزرگوار پرداخته است که متن کامل این مصاحبه را در زیر می خوانید.

عزت الله اسدی هستم متولد 1346در روستای چالانچی،و برادر بزرگ شهید آیت الله اسدی که در یک خانواده مستضعف با جمعیت9نفر دیده به جهان گشود ،تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی ادامه داد،براساس شرایط آن زمان با توجه به حمله کشورعراق به خاک مقدس ایران اسلامی اینجانب در منطقه شیشدار مشغول به خدمت در سپاه پاسداران بودم.

شهید اسدی با توجه به سن کمی که داشت دارای ویژگی ها و خصایص منحصر به فردی بود،فردی مومن و با تقوا و صبور بود ،از لحاظ فرامین دینی نماز را اول وقت به جا می آورد و معتقد بود جایگاه پدرو مادر جایگاه والایی است و در زمینه احترام به پدر و مادرم هیچ کوتاهی نمی کرد در کل فردی متواضع و فروتن بودکه این خصیصه باعث شد مورد علاقه پدرو مادرم قرار گیرد.

شهید به سبب علاقه و احساس تکلیفی که بر خود مبنی بر دفاع از کیان و ناموس نظام و انقلاب می دیددرسال 1364داوطلبانه از طریق بسیج شهرستان به  تیپ امیرالمومنین (ع)  اعزام شد و دوره آموزشی را در پادگان شهید فرجیان زاده گذراند،سپس به چنگوله ،قله230درگردان ابوذر که یک گردان پدافندی بود منتقل شد،بمدت یکسال دراین منطقه مشغول به خدمت بود وطی این مدت چندین بار به سرکشی منزل آمد اما دغدغه اصلی وی بازگشت به منطقه بود وهمیشه این دلتنگی وبازگشت در چهره وی نمایانگر بود.

 

با توجه به اینکه اینجانب در سال 1365در گردان شهید بهشتی بودم ،شهید بزرگوار نیز به این گردان در خط پدافندی چنگوله منتقل شد،مدت یکسال خدمت نمود سپس در سال 1366با توجه به اینکه در حوزه مخابرات از مهارت خاصی برخوردار بودبه عضویت گردان 508قلاویزان در رسته مخابرات درآمد ،در پایان سال1366تیپ امیرالمومنین از بین نیروهای ماهرو ورزیده  4گردان در قالب گردان امام حسین (ع) به منطقه شاخ شمیران در کردستان  اعزام نمودکه در عملیات والفجر 10بیت المقدس 3 به همراه فرمانده گروهان شهید عبدالحسین ولیزاده به درجه شهادت نائل آمد.

با توجه به اینکه پیکر شهید بزرگوار در منطقه جامانده بود و حملات اجازه برگشت پیکر مطهر را نمی دادبعدازگذشت 18شبانه روز منطقه توسط لشکر محمد سول الله پاکسازی شد،سرانجام پیکر مطهر برگشت داده شد وچون اینجانب با فرماندهان ورزمندگان ارتباط قویی داشتم از نائل آمدن برادرم به درجه رفیع شهادت اطلاع پیدا نمودم و مدت یک هفته بصورت مداوم به ستاد معراج شهدادرکرمانشاه جهت تشخیص هویت مراجعه نمودم تااین که توانستم از طریق لباس و فانسقه ای که خودم به برادرم داده بودم پیکر مطهرراشناسایی نمایم.
 

زمانی که پیکر مطهر به روستای چالانچی انتقال پیدا کرد بزرگان شهرایوان ،امام جمعه وقت حجت الاسلام احمدی به رسم محلی با شیون و زاری اهالی روستا پیکر مطهر برادرم به خاک آرامید.

 

انتهای پیام/الف