به گزارشايلام بيدار، نمایش «پشت دیوار عمارت» به نویسندگی و کارگردانی حمید ابراهیمی از 24 شهریور ماه اجرایش را در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس آغاز کرده و تا انتهای مهر ماه نیز ادامه دارد.
این نمایش اثری تاریخی، سیاسی و اجتماعی است که وقایع آن در دوران رضاخان اتفاق میافتد و چالشهای یک رابطه عاشقانه را در بستری تاریخی به نمایش میگذارد. در «پشت دیوار عمارت» طرح و توطئهای برای تصاحب عمارتی در جریان است؛ صاحب عمارت دختری عاشق امام حسین(ع) است و این افراد از عشق این دختر به اباعبدالله حسین(ع) برای بالاکشیدن این ملک سوءاستفاده میکنند. در این نمایش که بخشهایی از آن بر حرکات فرم بازیگران استوار است صحنههای کوتاهی از تعزیه را هم شاهد هستیم اما قصه پردازی و داستان گویی نقش پررنگتری در روایت داستان دارد.
در نهایت این نمایش با محوریت قیام انسانساز حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نگاشته شده است که در آن جلیل فرجاد، جمشید صفری، پژمان کاشفی، نسرین مسلمینیا، شیوا خسرومهر، زری اماد، پانتهآکیقبادی، حامد آقایی، فرزاد صبوری، علیرضا درویشنژاد، اهورا ابراهیمی، علی حیدری، ماندانا عصری، محمدرضا موهبتی، ماریه ماشاالهی و آرمین احتشامزاده به ایفای نقش میپردازند.
حمید ابراهیمی ،کارگردان و نویسنده کار معتقد است که کار کردن برای امام حسین(ع) و با عشق و بدون توجه به پول برای انسان هم مادیات و هم معنویت میآورد.
درباره ویژگیهای آغاز تا اجرای این نمایش و فعالیت در عرصه کارهای مذهبی با حمید ابراهیمی،کارگردان و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، شیوا خسرومهر و جلیل فرجاد بازیگران این کار در خبرگزاری فارس به گفتوگو نشستیم:
*آقای ابراهیمی درباره چگونگی به اجرا رسیدن این کار و دغدغه اصلیتان برای نگارش متن نمایشنامه پشت دیوار عمارت، اِلِمانهایی چون نفوذ، زیاده خواهی و مسائل دیگر توضیح دهید و اینکه آیا شما خودتان ژانر این نمایش را مذهبی میدانید؟
حمید ابراهیمی: ابتدا این نکته را اشاره کنم که من یک دانش آموز در عرصه هنر هستم و همیشه تلاش میکنم آموختههایم را زیاد کنم، چرا که هنر یک پدیده زنده است ، هر روز رشد میکند و من اگر درجا بزنم نمیتوانم با نسلهای مختلف ارتباط برقرار کنم.
مقدمتا بگویم که وقتی نمایش «آوای باد» اجرا شد، عدهای به من گفتند که بنیانگذار یک کار مذهبی شدم که امام حسین(ع) را از حالت روضهای در کارها بیرون آورده و بدان شمایل انسانی دادم بنابراین مردم وقتی کار را میدیدند امام حسین(ع) را به عنوان یک انسان دیدند که از ملکوت نیامده و ما هم میتوانیم پیرو ایشان باشیم به همین دلیل هم ما میتوانیم آزاده باشیم. جمله خود امام حسین(ع) که میگویند اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم. این جمله سرلوحه زندگی من است.
من در این نمایش تلاش کردم انسانی را نشان دهم که عاشق امام حسین(ع) است. برخی از دوستان منبری را من برای تماشای کار دعوت کردم حتی به آنها پیام دادم و گفتم که نزدیک به حرفهای شما را زدهام، اما در قالب تئاتر!
نمایش «پشت دیوار عمارت» هم به تبعیت از «آوای باد» براساس درام و تئاتر شکل گرفت و موضوع آن مذهبی و بحث جدال مذهبیون در یک تاریخ کشور شد. مذهبیون به گفته امام علی(ع) چند دسته هستند برخی به خاطر ریا و منافع شخصی، برخی به خاطر بهشت و ترس از دوزخ و در نهایت هم عدهای برای آزادگی و عشق ایمان میآورند.
ما در این کار نگاه عاشقانه به امام حسین(ع) را لحاظ کردیم. یادم میآید یک شب از فرط بی پولی و نداری بغض کرده بودم. من و همسرم در یک اتاق زندگی میکردیم، همه راهها را بسته میدیدم، هر جا میرفتم کاری پیش نمیرفت، بسم الله گفتم و «آوای باد» را در یک شب نوشتم. با فرهاد مهندس پور به یزد میرفتم که دیدم نمایشم چاپ شده است. تعجب کرده بودم که اصلاً من نمایشنامه را برای انتشار نداده بودم. بعد این متن در شهرهای مختلف اجرا میشد و برایم چقدر پول میرسید و دیدم چقدر عشق در این وادی حتی به لحاظ مادی هم جواب میدهد.
*با توجه به اینکه کار نزدیک به چهل بازیگر دارد و صحنه سرو هم محدود است این محدودیت برای حرکت بازیگران مشکلی ایجاد نمیکند؟
من چند ماه پیش به خاطر مسائلی که در نمایش «هتل کاتوزیان» ایجاد شده بود، نزد آقای شهرام کرمی رفتم و صحبت کردم، او هم به من گفت که سالن اصلی تئاتر شهر در حال تعمیر است و تالار وحدت هم داستان خاص خود را دارد، با آقای مسافر هم برای تماشاخانه ایرانشهر صحبت کردم و ایشان گفتند از یک سال قبل آنجا نوبت گرفتهاند و نمیتوان حق کسی را ضایع کرد، ذهنم به حاج محسن سلیمانی رسید و او هم با آغوش باز پذیرفت. چون متن را خیلی دوست داشت، واقعیت ظرفیت این متن برای تالار سرو نیست. چون تعداد زیاد بازیگران روی صحنه شلوغی ایجاد میکند اما بههرحال من خدا را شکر میکنم که در همین سالن از ما حمایت شد.
بازخوردهایی که از تماشاگران کار گرفتم خیلی خوب بود، حتی برخی میگفتند دوست دارند چند باره کار را ببینند. یک مقداری شلوغی هست اما بههرحال بضاعت ما در همین حد است.
*در یکی از نقدها درباره کار گفته بودند که نویسنده در زمینه مسئله وقف دچار خطا شده چون اعتمادالسلطنه نمیتواند چیزی که به نامش نیست را وقف کند و اگر هم به نام او باشد باز هم نمیتواند کل میراث را با اختیار خود ببخشد.
ببینید ما اصلا مشخص نکردیم که عمارت برای چه کسی است، حال منتقد چطور متوجه شده که عمارت برای اعتمادالدوله است، معلوم نیست. ما تعدادی آدم در نمایش داریم که تلاش میکنند عمارت را صاحب شوند اما در اصل عمارت وقف آقا امام حسین(ع) از طرف همسر اصلی اعتمادالدوله است، یک حساب کوچک شاید نشان دهد که واقعا عمارت برای او بوده است. حال بعد از مرگ ملوک السلطان اختیاری صاحب این عمارت اعتمادالدوله به عنوان پدر خانواده است. به خاطر همین دختر پدر را میکشد تا عمارت را صاحب شود، احتشام هم میخواهد با دختر خانواده ازدواج کند تا صاحب عمارت شود، پسر عمو از لندن میآید تا صاحب عمارت شود و و و ... چون مشخص نیست عمارت برای چه کسی است!
ما یک سند در نمایش داریم که دست شوکت است، او به «سیدمرتضی» میگوید که این امانت و تنها دارایی من است و سند در آخر سر به بچه کوچک (عباس) شاگرد «سیدمرتضی» در تعزیه میرسد، باز من نامشخص گذاشتم که این سند آیا به دست چه کسی میرسد و حتی مشخص نیست که عباس پیدا میشود یا خیر، به نظر من این منتقد اشتباه متوجه شده است.
*مخاطب اصلی کار را چه کسانی میدانید؟
قشر مخاطبان ما خانمهایی به روز و هم محجبه بودند، حتی جوانهایی با شلوارهای جین مدل مختلف اما جالب است که همه کار را دوست داشتند و با تفکرات خود بهرهای از کار بردند، چون من وقتی کار را نوشتم گفتم باید کاری کنم که هم جوانترها، هم محجبهها و هم دیگر اقشار از آن لذت ببرند.
تلاش من در این کار و کارهای دیگرم این بوده که بگویم آدمها را براساس شنیدهها قضاوت نکنیم، آنها را کشف کنیم اینکه امام حسین(ع) چه کسی بوده، مسئلهاش چه بوده و واقعا چه حرفی برای گفتن داشته خیلی مهم است. ما سالهاست در جریانات مختلفی حتی مداحی هم میبینیم که گمراهیهایی ایجاد شده، درحالیکه هدف امام حسین(ع) این نبود. باید فکر کنیم که آیا الان هم کسانی را داریم که پای عدالت بایستند و حرف حق بزنند، هر چند گرفتار تبعاتش بشوند! برای من دیگر مهم نیست چون آخر همه چیز به عدالت خداوند ختم میشد و انتهایش همه در کنار هم برابر قرار میگیریم.
کسی نمیتواند مرا از دایره هنر خارج کند، تلاش میکنیم، آدمیت را حفظ کنم
به نظر من موفقیت یک دایره است که هر کداممان در یک جای آن قرار گرفتهایم، در هر صورت من خارج از دایره نیستم و اگر روزی نتوانم بنویسم، کارگردانی میکنم، نتوانم کارگردانی کنم، بازی میکنم یا میخوانم و برای بچهها تدریس میکنم، بههرحال کسی نمیتواند مرا از هنر بیرون کند و تلاش میکنم که آدمیت را حفظ کنم.
تمام این جدالها برای این است که آدم باشیم، اینقدر خود را به خاطر دنیا نابود نکنیم، به خاطر دو نقش هم را نکوبیم، به خاطر دو سریال زیرآب نزنیم و خود را نفروشیم، اینها همه واقعیت است.
*آقای فرجاد این نخستین کاری نیست که با آقای حمید ابراهیمی داشتید، پیش از این نیز در هتل کاتوزیان اجرای نمایشی به کارگردانی او حضور داشتید، از سابقه کاری خودتان بگویید و سپس به حضور در نمایش «پشت دیوار عمارت» برسیم.
جلیل فرجاد: وقتی آدم یک نفر و تواناییهایش را میشناسد، اشتیاق پیدا میکند که با او مدام همکاری کند من و آقای ابراهیمی قبل از هتل کاتوزیان هم با هم آشنا بودیم تا اینکه برای این کار هم به من پیشنهاد دادند و من تنها حرفی که زدم این بود که ماه صفر، پانزده تا بیست روز آخر را نیستم.
من به عنوان بازیگری که نزدیک به چهل و اندی سال است کار میکنم میدانم که رهبری بازیگران خیلی کار سختی است، حتی خیلی کارگردانهای ما از این امر اطلاعی ندارند، برای همین هم خیلی وقتها بازیگردان میآورند.
یک نفر همیشه باید باشد که بازیگر را به سمت و سویی سوق دهد تا نقش خوب از آب در بیاید، حمید ابراهیمی خود این توانایی را دارد، ضمن اینکه استعداد و توانایی مرا هم کشف میکند و میداند من چه کار کنم بهتر است.
من از آن دست بازیگرانی هستم که اگر خیلی برایم توضیح دهند آن کار را انجام نمیدهم، اگر یک کلمه به من بگویند متوجه میشوم که کجای کار ایراد دارد و باید چه کار کنم تا اجرایم را اصلاح کنم و سپس بازخوردش را میگیرم، همین الان دمِ در آقای ابراهیمی به من گفت که تازگیها ریتم قبلت را نداری یا اینکه بیان ارمنی را گاهی وقتها از دست میدهی، اینها را کافی است یک تذکر به من بدهند و دیگر کافی است تا آن را اصلاح کنم.
خود آقای ابراهیمی هم بازیگر است و میداند که احترام نگه داشتن برای یک بازیگر خیلی مهم است، اگر کارگردان این را رعایت نکند، بازیگر بهم میریزد، من خیلی دیدم بچههایی که سالها کار کردند وقتی راه را به آنها نشان میدهند، واکنش منفی ندارند اما بقیه ممکن است احساس خوبی نداشته باشند. حمید ابراهیمی در کار خیلی دلسوز است، خیلی حرص و جوش میخورد و این نکته خوبی نیست، حتی به او میگویم که بههرحال این کار اجرا و تمام میشود اما خودت را از بین نبر، گاهی بازیگران ما متوجه این امر نیستند، فکر میکنند او تحکم میکند.
*شما در عرصه نمایشهای مذهبی زیاد تلاش کردید، نمایش پشت دیوار عمارت برایتان چه ویژگی داشته و نقشتان در چه ارتباطی بوده است؟
فرجاد: من نمایشهای مذهبی کار کردم و این به تربیت خانوادگیام باز میگردد، سال 53 که دانشجوی تئاتر شده بودم نزدیک به شش ماه میترسیدم به مادرم بگویم که تئاتر میخوانم، بعد دیدم سر نماز صبح یک نفر را نفرین میکند که انشاءالله رفوزه بشود، من از او به زبان آذری پرسیدم که چه کسی را نفرین میکند و او گفت تو را که رفتی قرتی شوی و بازیگری بخوانی! خانواده ما مذهبی بودند، حتی خیلی دوستان من گردی صورت مادرم را ندیده بودند.
من ته دلم کارهای مذهبی را دوست دارم شاید خیلیها بگویند که سفارشی کار میکنم اما خیر، من این تم کارها را دوست دارم و برای دلم کار میکنم
بنابراین خودم ته دلم کارهای مذهبی را دوست دارم شاید خیلیها بگویند که سفارشی کار میکنم، خیر اینطور نیست به شرطی که کار چارچوب نمایشی و درام خود را حفظ کرده باشد و من آن را قبول میکنم اما برایم پیش آمده که بازی در برخی کارها را داشتم که از آن راضی نبودم.
متن نمایش «خورشید کاروان» را که تحویل گرفتم ابتدا ترسیدم و آن را پس فرستادم چرا که باید با رأس(سر مبارک) امام حسین(ع) صحبت میکردم، احساس میکردم اگر خوب از پس نقش برنیایم به اعتقادات مردم لطمه میزنم. آن زمان با خودم نذر کردم که هر روز و هر سال قبل از اجرای این کار نذرم را ادا کنم تا بتوانم از عهده این نقش به خوبی بربیایم تا بیننده نقش مرا باور کند.
خود زنده یاد «انوشیروان ارجمند» هم که عالم و توانای این عرصه بود، میگفت این نقش را خوب بازی میکنم، خدا را شکر خداوند صورتی هم به من داده که به نظر قدری روحانی به نظر میرسم و به همین دلیل هم دوستانم میگویند که نقش راهب را به خوبی بازی میکنم.
*درباره نقشتان در نمایش پشت دیوار عمارت که البته اینطور نیست که نقش منفی برعهده دارید؟
فرجاد: بله، درباره نقش اعتمادالدوله باید بگویم با اینکه این نقش ضد نقشهای مذهبیام بوده و یک فرد عیاش را بازی کردم، اما باز هم آن را دوست داشتم چرا که باعث شد در نقشهایم کلیشه نشوم. واقعیت را هم باید بگویم که گاهی فکر میکنم کاش نقش «سیدرضا» را بازی میکردم و تصور میکنم اگر من این نقش را بازی میکردم چطور میشد، البته منظورم این نیست که الان بازیگرش خوب بازی نمیکند. ولی الان نقشی که دارم ضد کارهایی است که تا به حال انجام داده بودم فردی عیاش و وابسته به اعلی حضرت است، حال باید دید که بینندگان نظرشان درباره بازی من چه بوده است.
*بازخوردی هم از نقشتان داشتید؟
فرجاد: دختر من «مونا» یکی از منتقدین اصلی کار من است، چون هم خودش نویسنده و تحلیلگر و هم کارگردان است، زمانی که او در سالن برای دیدن کار من میآید، تن من میلرزد، در این چند شب که برای دیدن کار من آمد، بعد از کار به من گفت، چه عجب که مرا دیدی نترسیدی و راحت بازی کردی؟! او هم از من تعریف کرد و من این را مدیون تذکرات درست کارگردان میدانم.
حال ممکن است برای کار خورشید کاروان چند روزی نباشم که امیدوارم نقشم را در این کار از دست ندهم.
*خانم خسرومهر شما هم درباره همکاریتان در این پروژه توضیح بفرمایید با توجه به اینکه قبلا با آقای ابراهیمی تجربه همکاری نمایشی نداشتید.
خسرومهر: قبلترها من در یک تله فیلم با حمید ابراهیمی همکاری دو ـ سه روزه داشتم و از قبل دوست داشتم با او کار کنم تا اینکه مدتی پیش در یک مکان عمومی او را دیدم. بعد از چند سال با من تماس گرفت و پیشنهاد کار داد، اما من به دلیل اینکه باید ارمنی یاد میگرفتم برای نقش «مادام» کار را قبول نکردم اما او به من پیشنهاد نقش «شوکت» را داد که نقشی عاشقانه با «سیدمرتضی» داشت، من این نقش را پذیرفتم.
حمید سمندریان به ما یاد داده بود که پنجاه درصد هر کار در هر مدیومی متن است، وقتی متن خوب باشد تکلیف مشخص است، چون من بازیگردانی حمید ابراهیمی را هم دیده بودم، به نظرم آمد که کار خوبی از آب در میآید.
به نظر من حمید ابراهیمی هنوز به دلائلی که نمیدانم به حقش نرسیده، چون به جای تک تک بازیگران نقش بازی میکند و قلم و کارگردانی خوبی هم دارد. شاید به تعداد انگشتان دست مثل حمید ابراهیمی در ایران داریم و نمیدانم چرا از کارهایش حمایت نمیشود. اولین جلسه تمرین ما ششم مرداد بود، نزدیک به دو ماه تمرین کردیم. تاکنون در پروسه بودن در حرفه بازیگری سه استاد داشتم: حمید سمندریان، امین تارخ و حمید ابراهیمی و از هر سه خیلی یاد گرفتم. حمید ابراهیمی بزرگترین ویژگیاش این است که خیلی به روز است، من هم آموختههایم برای بیست سال پیش بود، بنابراین در این پروسه خیلی به کمکم آمد.
در همه کشورها برای اجرای یک نمایش چند ماه تمرین میکنند و چند سال اجرا میروند اما در ایران دو ماه تمرین و بعد هم کمتر از یک ماه اجرا و کار تمام میشود، چرا باید در کشور ما اینطور باشد؟ هیچ چیزمان شبیه تئاتر کشورهای پیشرفته نیست. البته زمانی ما آرزو میکردیم از پلههای تئاتر شهر پایین برویم و الان این آرزو نیست و این خیلی خوب است که شرایط تغییر کرده و من هم خوشحالم که در این کار حضور دارم.
در همه کشورها برای اجرای یک نمایش چند ماه تمرین میکنند، چند سال اجرا میروند اما در ایران دو ماه تمرین و بعد هم یک ماه کمتر اجرا میشود و کار نمایش تمام است!
یک ویژگی خوب دیگر این کار هم این بود که منِ بازیگر در این کار دغدغه تغییر دکور و لباس نداشته باشم، چون قرار نیست قبل و بعد ما کاری به اجرا برود.
متأسفانه تماشاخانههای خصوصی در یک روز سه ـ چهار کار به صحنه میبرند و این استرس تغییر دکور را همه دارند. من امروز شنیدم که ممکن است تا آخر مهر اجرا برویم خیلی خوشحال شدم با این حال از همین الان دلم برای همه عوامل و خود تماشاخانه سرو تنگ میشود. بازیگر در کار تصویر چند سکانس آفیش میشود ممکن است این هفته چند ساعت و هفته بعد هم چند ساعت سر صحنه برود اما سر کار تئاتر ما زندگی میکنیم، تئاتر کلاس درس است و تصویر امتحان است.
امیدوارم اتفاقی که برای دو کار «خورشید کاروان» و «خاتون» افتاده و این کارها سالهاست اجرا میشوند، برای «پشت دیوار عمارت» هم بیافتد و هر سال برای ماه محرم و صفر ما هم اجرا برویم، این کار برای شهرهای دیگر مذهبی مثل مشهد، قم و دیگر کشورها سوریه، لبنان و عراق حمایت کنند تا حمید ابراهیمی تشویق شود بهتر بنویسد و خستگی از تنش بیرون برود.
همه چیز پول نیست ما فقط در این دوره یک شب تماشاگرمان کم بود، همه حالمان بد بود، خدا را شکر الان هر شب سالن پر میرود، امیدواریم همه به تئاتر و به ویژه تئاتر مذهبی کمک کنیم همه ما که این اصالت را در وجودمان داریم، چقدر هر سال بابت امام حسین خیریه و هیئت و مراسمهای مختلف برگزار میکنیم که خیلی هم خوب است و اگر از تئاتر مذهبی هم حمایت مالی شود حتما فرهنگسازی خوبی بین مردم با تئاتر ایجاد میشود.
کارگردان به من گفت که من یک زمان نمایشنامهای نوشتم به قدری این کار مشکل مالیام را حل کرد که زندگیام زیر و رو شد! این کار هم به نظر من زندگیتان را زیر و رو میکند که اگر حضور داشته باشید، اثراتش را خواهید دید.
من در آن دوره در شرایط بی کاری، بی پولی، مشکل مستأجری و مشکل خانوادگی بودم که خیلیها درآن هستند. از آن زمان به بعد که کار را قبول کردم، این اتفاق در زندگی من پشت سر هم میافتد همین الان که با شما صحبت میکنم،. سر چهار کار تولید هستم و از خدا تشکر میکنم که این اتفاق برایم افتاد.
نذر کردم برای سوم امام حسین(ع) سال دیگر به نیت بانو حضرت زینب(س) که زندگیام زیر و رو شود. من همه چیزم را از این بانو دارم و نود شب برای این بانو گریه کردم. من نذر پختن شله زرد کردم و با دل جلو رفتم و در این کار مذهبی حضور پیدا کردم، ممنون از حمید ابراهیمی که باورهای مرا تکان داد.
جلیل فرجاد: من این نکته را فراموش کردم بگویم که نمایش ما پایهاش تعزیه است، براساس فن ارسطویی و نمایشهای آیینی سنتی تعزیه هم در آن به کار برده شده است، بنابراین هم جذابیتهای نمایشی دارد و درامش را حفظ میکند و هم تعزیه در آن وجود دارد.
*آقای فرجاد اولویت شما برای پذیرش یک نقش به ویژه در عرصه مذهبی که بیشتر کار کردهاید، چه چیزی است؟
ببینید من کارهای مذهبی را خیلی دوست دارم به شرط اینکه قصه خوبی داشته باشند و به نوعی تئاتر باشند. قبلا در نمایش «اذان صبح» مؤسسه فرهنگی فدک، «زخم مدینه» و شش سال هم نمایش «خورشید کاروان» حضور داشتم. یک سال هم در نمایش «خاتون» بازی کردم، امسال هم برای خاتون با من تماس گرفتند ولی دیگر من سر کار «پشت دیوار عمارت» بودم. بنابراین نکته اصلی و اولویت برای پذیرش یک نقش برایم نمایشنامه است اینکه درام خوبی داشته باشد حال در هر حوزه مذهبی یا غیر مذهبی باشد.
*خانم خسرومهر شما بفرمایید که اگر نمایش «پشت دیوار عمارت» اجرایش در تهران یا هر شهر و کشور دیگری ادامه پیدا کند باز هم شما برای حضور در این کار آماده هستید؟
خسرومهر: من یکی از آرزوهای بزرگم این است که نمایش حمید ابراهیمی دیده شود. حال در تهران و دیگر شهرها و کشورها. دوستانی هم در شهرهای قم و مشهد دارم که تلاش میکنم با آنها ارتباط برقرار کرده تا بتوانیم در این شهرها هم اجرا برویم.
بههرحال نکته اصلی این است که چهل بازیگر سر این کار حالشان خوب است و این حال خوب به خانوادههایشان هم منتقل میشود، من از خدا میخواهم که این کار ادامه پیدا کند تا من هم بتوانم در آن حضور داشته باشم.
من با حمید ابراهیمی در این نمایش قرارداد ندارم اما سر هر کار تصویری که در این مدت رفتهام گفتم اولویت من تئاتر است، خود حمید ابراهیمی خبر ندارد اما الان میفهمد که من چند شب چهار صبح از خواب بیدار شدم و رفتم سر فیلمبرداری و عصر سر کار تئاتر و دو مرتبه شب سر فیلمبرداری رفتهام دراین اسباب کشی هم برای منزلم داشتم. اما این را هم میخواهم بگویم که یک چیزهایی دست من و شما نیست، بارها این را در دلم گفتهام خود بانو حضرت زینب همه کارهایم را هماهنگ میکند و خدا را شکر این اتفاق هم افتاد و فیلمها در حال تمام شدن و تئاتر هم در حال جلو رفتن است. چند کار دیگر هم به زودی شروع میشود که همه اینها به برکت اهل بیت(ع) است.
در نهایت هم امیدوارم که این کار در شهرها و کشورهای مختلف مذهبی چون نمایشهای خاتون و خورشید کاروان هر سال به اجرا برسد.
*آقای ابراهیمی شما هم بفرمایید که آیا تمایلی به ادامه اجرای پشت دیوار عمارت دارید؟
ابراهیمی: من به شخصه دوست دارم این نمایش مدتها اجرا شود، چون بازخورد کار را خوب دیدم. سه سال طول کشید تا من متن این نمایش را نوشتم و به روز کردم، اما بدون حمایت واقعا شرایط سخت است. هر اثر هنری امروز به اقتصاد وصل است. من دوست دارم هر شب یک گوشه سالن نمایش بنشینم و حال خوب مردم را تماشا کنم،. این خیلی برایم مهم است اما وضعیت مالی و اقتصادی هم مهم است.
متأسفانه به لحاظ حمایتی به جز حوزه هنری که در حد چاپ پوستر، بروشور و بلیت و انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس که برای سالن و مسائل مالی به ما کمک کردند، دیگر حمایتی نداشتیم. من از محسن سلیمانی فارسانی تشکر میکنم که از ما حمایت کرد.
یک خواهشی هم دارم از دوستان مذهبیمان کسانی که راجع به امام حسین(ع) تحقیق میکنند، بالای منبر حسینی میروند، بیایند و این کار را ببیند. من از همه دعوت میکنم. اصلا بیایند و ما را نقد کنند، ما خیلی هم استقبال میکنیم.
*درباره بحث جمع آوری پول برای آزادی یک زندانی غیر عمد هم توضیح میفرمایید، داستان چیست و شما چه کاری انجام میدهید؟
ما روز یک شنبه، دوشنبه و سه شنبه (21 تا 23 مهر ماه) به صورت همت عالی اجرا خواهیم داشت، جوانی در مشهد در یک اتفاق قتل غیر عمد کرده و زندانی است و خانواده مقتول مبلغی برای دیه برای بخشش میخواهند.
از مشهد خانم دکتری با من تماس گرفت و من هم گفتم که به شخصه جزو ندارهای هنر ایران هستم، اما به اندازه خودم کمک میکنم اما از همه دوستانی که صدای ما را میشنوند، خواهش میکنم اگر میتوانند هر چقدر هم شده کمک کنند. به همین دلیل هم اجرای این سه شب را برای کمک به این جوان درنظر گرفتیم. هر فردی در این سه شب توانست کمکی کند، خیر خواهد دید.
*انشاءالله . برگردیم به نمایش پشت دیوار عمارت هزینه کار برایتان چقدر درآمده است؟
هنوز که کامل مشخص نیست اما اینطور میتوانم بگویم که اگر پنجاه میلون تومان به ما رسیده باشد، سی و پنج میلیون آن را صرف هزینه کار کردیم. مثلا اگر سال گذشته یک لوله جوش دادن یک میلیون تومان در میآمد امسال باید چهار میلیون برای آن میپرداختیم. من از سال گذشته در یک سریال کار کردم که هنوز پولش را نگرفتهام، اگر پول سریال را همان پارسال میگرفتم میتوانستم به قیمتهای گذشته هزینههایم را تأمین کنم نه اینکه چهار برابر قیمت پارسال امسال تأمین کنیم!
همیشه نگرانی ما بابت وضعیت حساب و هزینهها است تا شرمنده دوستان عوامل نشویم، خوشبختانه بچهها با ما خیلی همکاری داشتند امیدوارم باز هم خدا کمک کند تا از جایی تغذیه شویم . بنابراین من در این کار اصلا به درآمد فکر نمیکنم همین که مقروض نشویم خیلی خوب است چرا که در کار هتل کاتوزیان سی و اندی میلیون ما مقروض شدیم.
*آقای ابراهیمی انتخاب بازیگرتان به چه صورت انجام شد؟
با توجه به اینکه من در کارهای دیگری هم مجری طرح و انتخاب بازیگر بودم، یک مقدار کار برایم سخت تر بود. در این مدت پیش میآمد به یک نفر زنگ میزدیم و میدیدیم سر ده کار است، به یک نفر هم زنگ میزدیم و میدیدیم که اصلا کار نمیکند! بنابراین هی دامنه انتخاب ما محدودتر میشد. بههرحال اصل قضیه اینطور است که براساس نمایشنامه بازیگرم را انتخاب کنم، عمو جلیل را خیلی دوست داشتم در کار داشته باشم چرا که خیلی اخلاقی است.
شاید یک بازیگر غول به عبارتی میآوردیم که تماشاگر هم زیاد داشت و حاشیه هم ایجاد میکرد اما اخلاق نداشت، این را نمیپسندم اصولا دنبال این دست آدمها نمیروم و اخلاق برایم خیلی مهم است، حال برخی اوقات شده اشتباه هم کرده باشم و میانه کار فهمیدم اما بهرحال برایمان تجربه شده است.
*نکته پایانی؟
نقدی به دنیای رسانه دارم آنهایی که در بالا بردن و پایین آوردن آدمها خیلی نقش دارند. این روزها شاهد این هستیم که کسانی را همین رسانهها بالا بردهاند که به جرأت یک خط تعریف از بازیگری نمیدانند. به همین ترتیب مادر من پای تلویزیون در منزل نشسته و به من میگوید که پسرم تو چرا مثل فلان فرد معروف نشدی؟ یا مردم در خیابان مرا میبینند و میگویند که چرا مثل فلان نقش تلویزیونی دیگر بازی نمیکنی؟ به نظر من رسانه در این زمینه خیلی مقصر است.
جالب است این را بگویم که این به اصطلاح شاخهای فضای مجازی الان خیلی بهتر میتوانند به هنرمندان کمک کنند تا خیلی از این رسانهها که برای پول کار و تبلیغ میکنند با آنها خیلی بهتر از رسانهها میتوان کنار آمد! حمایت که نباید فقط از سوی وزارت ارشاد و مرکز هنرهای نمایشی باشد، خود خبرگزاریها و رسانهها میتوانند خیلی به ما کمک کنند چرا که به خیلی از اینها تفکرمان نزدیک است. ما کار درست و خوب و موجه انجام میدهیم، ولی حمایت از ما کمرنگ است.
چی چی نیوز به ما میگوید که یک میلیون تومان بدهیم تا ما را معرفی کند! اتفاقا حرف من این است که شما باید به دنبال ما باشید تا اثر ما را معرفی کنید نه اینکه من به دنبال شما باشم. مگر استاد فرشچیان برای معرفی اثر هنری خودش در به در به دنبال رسانه است تا آن را معرفی کنند؟! همین الان به من گفتند که برای درخواستی که برای نصب بیلبورد به شهرداری داده بودیم آنها به دلیل اینکه کار ما در تیوال بلیت فروشی دارند، تبلیغاتمان را رد کردهاند!
اینها توجه ندارند که کار برای محرم و امام حسین(ع) است. همه چیز در اینجا برعکس شده، در همه جای دنیا کمک میکنند یک اثر هنری عرضه شود و فروش برود اما اینجا شهرداری به ما میگوید که چون ما در تیوال بلیت فروشی داریم، تبلیغ کار ما را نمیکند! من نمیدانم این چه نوع سیاسی گذاری است. هنرمند بیچاره کار به سختی تولید میکند که حتی نمیتواند چای و بیسکوییت بازیگر را تأمین کند آن وقت آقای شهرداری سفره میلیونی میاندازد و چهار بیلبورد ما را منتفی میکند!
فرجاد: خوب شد به این نکته آقای ابراهیمی اشاره کردند، گاهی مسئولان و رسانهها شایسته سالاری را فراموش میکنند و همان روابطی که در سینما و تلویزیون حاکم است در رسانه هم حاکم میشود، رفاقتها فقط کارها را جلو میبرند اما پس کجا باید به استعدادها و تواناییها اهمیت بدهند و از هنرمندان حمایت کنند!
ما ادعا میکنیم که کشورمان مذهبی و اسلامی است اما از یک نمایش مذهبی حمایت نمیشود. مگر رهبر معظم انقلاب نگفتند که یک دقیقه کار نمایشی علمکردش از صدها سخنرانی بیشتر است؟ حال چرا از این کار و این دست نمایشها که پیام حسینی دارند حمایت نمیشود! من سخنم با مسئولی است که سینه سپر میکند برای کارهای ارزشی اما در قبال این دست کارها هیچ حمایتی نمیکند، نباید شرایط اینطور باشد.