سرویس: سیاسی
کد خبر: 49754
|
07:42 - 1399/10/13
نسخه چاپی

دلنوشته اختصاصی؛

سخنی با قاتلان سردار دلها

سخنی با قاتلان سردار دلها
یک سال پر تالم و پر تلاطم بدون حضور سردار طی شد ولی آتش جای خالیش کماکان داغ سنگینی است بر پیکر ایران زمین. آتشی که زبانه هایش یک صدا فریاد انتقام سر می دهند و تا به تیر هدف ننشینند آرام نخواهند گرفت.

گروه جهاد و مقاوت ایلام بیدار-یوسف کریمیان::یک سال از حادثه تلخ سیزدهم دی ماه 98 گذشت. یک سال پر تالم و پر تلاطم که بدون حضور سردار طی شد ولی آتش جای خالیش کماکان داغ سنگینی است بر پیکر ایران زمین. آتشی که زبانه هایش یک صدا فریاد انتقام سر می دهند و تا به تیر هدف ننشینند آرام نخواهند گرفت.

این روزها همه با هم حرف می زنیم و می گوییم از سرداری که مهر تاییدی بر آزادگی و سندی تاریخی بر مردانگی شد. می گوییم از آزاد مردی که خلوصش او را به مسلخ کشاند و اخلاصش به تایید پروردگار رسید.

اما من ، من دوستدار سردار ، من عاشق ولایت و شیفته ایران و من تشنه انتقام، امروز می خواهم با آمریکا حرف بزنم. امروز که همه جا حرف سردار است، من می خواهم از آمریکا بگویم. از آمریکایی که هیچگاه ایران را فراموش نمی کند. همیشه به یاد ایران است و از ایران سخن می گوید. به جرات می توان گفت که یکی از همّ و غمهای همیشگی آمریکا، ایران است. با این تفاسیر مگر آمریکا بد است؟

آمریکا نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب است.

اگر بتواند جوابی درست و منطقی به سوالهای بی شمار من و هم میهنانم بدهد.اگر بتواند افکار مرا متقاعد کند و جوابی برای هزاران چرای ذهنم داشته باشد.

از ابتدای عمر چهل و چند ساله انقلابمان تمام عزمت را به کار گرفتی، از هیچ تلاشی دریغ نکردی تا راه را بر استقلال و امنیتمان ببندی و ما را به زیر سلطه ی خود بکشی، هر آنچه در چنته داشتی را به میدان آوردی تا وابستگی ما را به خودت اثبات کنی، اما هر بار سرخورده تر از قبل دریافتی که«ایرانی می میرد ولی ذلت و سازش نمی پذیرد» ، اما نخواستی که بپذیری.

با حمایت نابخردانه از دسته ها و گروهک های راه گم کرده ای چون حزب توده و منافقین سعی در بر هم زدن آرامش و وحدت مردم و دولت داشتی، ولی درایت و تدبیر رهبرم و هوشیاری و از جان گذشتگی ملتم، در این راه ناکامت گذاشتند.اما تو این همبستگی و همدلی نشات گرفته از ایمان را ندیدی یا نخواستی که ببینی و باور کنی.

با همدستی همدستان کوتاه فکر و اجیر کردن اجانب خود باخته و جیره خواران خارجی و وطن فروشان داخلیت، جنگی نابرابر را علیه ملتی درد کشیده بر پا کردی. با بی رحمی و قساوت مثال زدنی ات و با شعار مضحک بشر دوستی ات، زنان و کودکان و عامه ی مردم بی دفاع را از دم تیغ و آتش گذراندی و به خاک و خون کشیدی، به پدران و مادران داغ فرزند و به فرزندان ردای یتیمی هدیه دادی و سقف ها را بر سرشان آوار کردی. اما ملّت « من » سرافراز تر از گذشته ایستادگی و مقاومت را در پیش گرفت. « یا علی » گفت و دست به زانوی خویش زد و دوباره از خاک برخواست و از نو ساخت ایرانش را. آبادتر و قدرتمند تر از قبل. اما تو باز هم به ایران با اقتدار من ، ایمان نیاوردی.در برابر قدرت ایمان و وحدت ملت، روحانیون، پاسداران، فرماندهان و سرداران سرزمینم عاجزانه به زانو درآمدی، ولی شیطان درونت باز هم افسارت را به دست گرفت و این بار رذل تر و پست تر از گذشته عزمت را جزم کردی برای حذف اسطوره های ایرانم. در کشاکش جنگ تحمیلی و با سواستفاده از جهالت عده ای خود فروخته به افتخار تروریست شدن نائل آمدی.

دستت به خونهای پاکی آلوده شد که هر کدام از آنها، امروز نامی بلند و یادی ابدی در تقویم تاریخ ایران شده است. لاله های چون شهدای گرانقدر بهشتی، رجایی، باهنر ، مطهری و... .

ملت ما در فراقشان به سوگ نشست و در عزایشان تاب از کف داد. اما مانند همیشه نشکست. داغها را بر دل کشید و از درون سوخت، اما دم نزد ، و باز هم صبوری بود و صبوری بود و صبوری!

اما جناب جنایتکار! تو باز هم ندیدی یا نخواستی که ببینی و دوباره تکرار اشتباه کردی و چشم بر حقایق بستی.کودک نوپای ایران انقلاب را بر پا کرد و علم حکومت اسلامی را بر بام دنیا برافراشت، با ذکر شهادت از میدان جنگ تحمیلی محکم ، سربلند و سرفراز بیرون آمد، در فراق فرزندان برومندش صبر بر مصیبت پیشه کرد تا به تو بگوید آزادگی در خاکمان ریشه دوانده و این ریشه هرگز خشک شدنی نیست. تو هم دریافتی این حقیقت را که به کامت خیلی هم تلخ بود.

تلخیِ حقیقتِ ایرانِ آزاده، بار دیگر اهریمن درونت را دعوت به کار کرد. در جایی که نه جنگ نابرابر و نه ترورهای ناجوانمردانه تو را حتی به اندازه به قدم به اهدافت نزدیک نکرد و حتی سیمای منفوری و مفلوکی از تو بر دنیا عرصه کرد، بر آن شدی تا با دستهای آلوده ی پنهانی و با اعمال تحریمهای متعدد و مختلف، عرصه را بر مردم و دولت تنگ کنی. تو که با شعار حمایت از حقوق بشر ، حقوق اولیه ی مردم ایران را زیر پا نهادی و با اعمال سخت ترین و بی رحمانه ترین تحریم ها از جمله تحریمهای مختلف اقتصادی و دارویی ، در انتظار شکست روحیه مقاومت ایران بودی، به چه رسیدی؟ مگر نه این که تحریم ها از فرزندانمان دانشمند و نخبه ساخت؟ مکر نه اینکه کمبودها غیرتمان را به جوش آورد تا خود آستین همت و اراده بالا بزنیم و برای خودکفایی خود برپا خیزیم؟ بگو که جز سازندگی بیش از پیش ایران، از اعمال تحریمها چه تحفه ای بر گرفتی؟ مسلماً فقط « هیچ » بود که نصیبت شد.

از « هیچ » به دست آمده ات عبرت نگرفتی. هیچگاه نخواستی ببینی که ملتی خودساخته و مقتدر، بدون تکیه کردن بر ابرقدرتها، قله موفقیت را فتح کرده و به قدرت برتر منطقه تبدیل شده است.

از همین لحظه و تا ابدیت بدان قدرتی که ریشه در احکام الهی دارد و قوانینش را با استناد به فرامین وحی می نگارد، پایه هایش با هیچ ترفند و تزویری از هم گسستنی نیست.

وَ مَکَروا مَکرَ اللّه و اللّه الخَیرَ الْماکرین

 شیطان بزرگ! تو با بند بند وجودت معجزه وحدت و اتحاد را در سرزمین ایران نظاره گر بودی، با تمام توان و امکاناتت برای اخلال و ایجاد اختلاف بین دولت و ملت ما کوشیدی و هرگز نرسیدی به آنچه که رویایش را در سر داشتی.

به نام بشر دوستی همه ی قطعنامه ها و قوانین بین اللملی را زیر پا نهادی، ایران را در تنگنای تحریمهای گوناگون قرار داده ای، برجام را نقض کردی و هیچ وقت به تعهدات و وعده هایت در قبال ایران وفادار نبودی و از این پس هم نخواهی بود.

پیشرفتهای جهانی فرزندان غیور این خاک پر گهر را دیدی و باز هم برافروختی.

جسم و روح سیاه و شیطانی تو طاقت دیدن این مقدار از استقلال و خودباوری را نداشت، پس باز هم و باز هم چرتکه اندازی کردی و دست به کار شدی!

وای بر دل سیاه تو! دانشمندان علمی و هسته ای ما را نشان گرفتی و هر چند وقت یکبار به دست عده ای از عناصر کور دلت، خاک مطهرمان را با خون یکی از آنها را آبیاری می کنی. آبیاری کن که درخت انقلاب ما سیراب تر و تنومندتر خواهد شد. آبیاری کن که همین خونهای به ناحق ریخته در رگهای تک تک ما ایرانیان به جوش می آید و روزی که انشااله دور هم نیست، تو را در خود غرق خواهد کرد برای همیشه. به نحوی که جز لکه ننگین سیاهی در دل تاریخ، چیزی از تو باقی نماند. در تمام طول عمر با برکت انقلابمان هر جا که ردّی از خون ، ترور، جنگ ، نامنی ، خرابکاری و اغتشاش بود، نام تو بر سردَر رسوایی ها می درخشید.

مادر تمام فتنه ها!

ملت دلیر ایران بنا بر رسالت الهی خود، جنگ و ناامنی را مزموم دانسته و صلح طلبی و آرامش و آسایش را نه فقط برای خود که برای تمام ملتها حق مسلّم می داند و تمام تلاش خود را برای تحقق این امر در ایران و منطقه مبذول داشته است.

تو برای رسیدن ملتها به آرامش چه اقدامی انجام داده ای؟ مسلماً هیچ!

و اما بک سال قبل: باز هم حماقتی جدید، باز هم خطایی بزرگ و باز هم ننگی سیاه و پاک نشدنی که بر چهره ات نقش بست.سردار مدافع حرم، سردار حامی مظلومان، سردار همیشه بیدار شیعیان را در جنایتی فجیع را از آغوش میهنش گرفتی. شد آنچه که نباید می شد. خط قرمز ملت ایران را شکستی ، سرداری را از ما جدا کردی که نامش برای ملتهای سوریه ، لبنان و عراق یادآور همدردی و آرامش بود. سردار سرافرازی که داغش، آتش جانگدازی شد بر جسم و روح شیعیان منطقه. نام زیبا و شهادت زیباترش شد تیتر اول همه خبرها در رسانه های خبری و فضای مجاز جهان. به همان اندازه که محبوبیت سردار عزیزمان در حال انتشار بود، احساس نفرت و انزجار از تو و هم پیمانانت هم به اوج خود رسید.اما تو وقیح تر از آن بودی که از منجلاب جنایاتت بیرون بیایی. سانسور خبرها، حذف توییت ها و پاک کردن نمایش بی بدیل خروش ملت ایران در فراق حاج قاسم عزیزمان حرکت بعدی تو بود که این بار هم با هوشیاری مردم و وجدانهای بیدار تبدیل به شکستی دیگری برای تو شد.

سردار آسمانی ما در دلهای بیدار جاودانه شد. ولی کار ما با تو هنوز آغاز نشده است.

این بار... وای بر تو جناب شیطان بزرگ.

خط سرخ ما را به طرز ناجوانمردانه و وحشیانه ای زیر پا گذاشتی و یک سیلی از سوی نظاممان در عین الاسد و یک سیلی محکمترو بزرگتر در ایران و عراق و در مراسم تشییع سردار بی همتایمان دریافت کردی. اما مگر دل ما با یک سیلی آرام می شود؟

ما در کنار تمام راههای نظامی ممکن برای انتقام به تو خواهیم گفت که سردار دلهای ما همانگونه که حیاتش مایه ی آرامش و اقتدار ما بود، شهادتش هم همچون ریسمانی محکم دلها و دستهای ما را به پیوند زد تا اتحادی ابدی در قلبهایمان به ثمر بنشیند و عزممان برای حمایت همه جانبه از نظام و انقلابمان قوی تر از هر زمان دیگر جزم شود.

و در پایان. . . .

جناب آمریکا. . .از این همه تزویر و جنایت، از این همه کارشکنی و ظلم و بیداد که در حق مردم ایران روا داشته ای، تو را به کدام موفقیت رسانده است؟ از خونهایی که بر زمین ریخته ای به جز فلاکت و استیصال چه برداشت کرده ای؟ ادامه بده! ادامه بده تا ما محکم و محکم تر گردیم و تو روز به روز به نابودی و هلاکت نزدیک تر شوی.

چهل سال است که هر روز و شب با دشمنی های پیدا و پنهانت سر کرده ایم ، چهل سال است که زخمهایت بر روحمان نشسته و از پا ننشسته ایم، چهل سال است که از تو دست نشانده هایت دردها و رنجها کشیده ایم و میدان جهاد را خالی نکرده ایم . اما اگر این چهل سال چهارصد سال هم شود، باز هم همین خواهیم بود، مقتدر و بیدار.

انتهای پیام/ک

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد