سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 47323
|
10:32 - 1399/06/23
نسخه چاپی

تصاویر/مردی که نمی‌شکند

خواستم دستم را دراز کنم و دستمال کاغذی بردارم و عرق روی چشم و صورتم و دست کم شیشه های عینکم را تمیز کنم. اما در یک لحظه به ذهنم رسید که ممکن است بهضی شبکه‌ها برنامه تولیدی خود را به اسراییل بفروشند

به گزارشايلام بيدار،  روز ۲۱ شهریور ۱۳۷۶ شمسی، دو تن از رزمندگان حزب الله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه "جبل الرفیع" در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون اسرائیل تصویر خون آلود آنان را به نمایش گذاشت و به سرعت مشخص گردید که یکی از این دو تن، "سید هادی" فرزند سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله می باشد. مدتی بعد، پیکر تعدادی از شهدای مقاومت، که سید هادی نیز یکی از آنان بود، به لبنان بازگردانده شد. بعدها یکی از یاران سید حسن نصرالله درباره آن روزها چنین گفت: «خبر شهادت سید هادی و سه نفر از همرزمانش را روز جمعه ای به او اطلاع دادند که فردای آن روز قرار بوده مراسم پرشوری با حضور توده مردم به منظور همبستگی با مقاومت برگزار شود. این مراسم طبق سنت های نوگرایانه شیعه با عزاداری برای امام حسین آغاز میشود و مراسم تعزیه خوانی نام دارد. سید حسن نصرالله به من گفت : سعی کردم با لغو مجلس عزاداری، برنامه مراسم را تغییر دهم تا برخی گمان نکنند به خاطر هادی و همرزمان او ترتیب داده شده است. این شیوه مناسبی برای استقبال از پیکرهای شهدا نیست. بر شهید نباید گریست. شهید الگو و اسوه و مایه عزت و سربلندی امت است.

 

طبق برنامه قرار بود بعد از مراسم عزاداری سخنرانی کنم. هنگامی که پشت تریبون قرار گرفتم با ده‌ها دوربین تلویزیونی با نورافکن های قوی روبرو شدم. گرما فوق العاده طاقت فرسا بود، بویژه اینکه نورافکن ها گرمای زیادی تولید میکردند و به چشم انسان آسیب میرساندند مخصوصاً برای من که از عینک استفاده میکردم، خیلی دشوار بود. لحظاتی بعد از شروع سخنرانی احساس کردم چیزی نمی‌بینم. از شدت گرما عرق از سرو صورتم سرازیر شده بود و شیشه های عینکم را پوشانده بود. خواستم دستم را دراز کنم و دستمال کاغذی بردارم و عرق روی چشم و صورتم و دست کم شیشه های عینکم را تمیز کنم. اما در یک لحظه به ذهنم رسید که برخی از رسانه ها هویت بیگانه دارند و ممکن است برنامه تولیدی خود را به اسراییل بفروشند و همه گمان کنند که من برای فرزندم گریه می‌کنم. بنابراین ترجیح دادم صورتم خیس بماند، ولی به دست دشمن بهانه ندهم که بگوید پدر داغدیده، پشت تریبون ایستاده بود و برای جوان ارشد خویش گریه می‌کرد و در عین حال دیگران را به شهادت فرا می‌خواند. من یکی از خانواده‌های شهدا بیش نیستم.»


 

شهید سید هادی نصرالله، فرزند ارشد سید حسن نصرالله
شهید سید هادی نصرالله، فرزند ارشد سید حسن نصرالله
 
استقبال پیکرر سید هادی و همرزمانش در فرودگاه بیروت توسط مقامات ارشد دوبت لبنان
استقبال پیکرر سید هادی و همرزمانش در فرودگاه بیروت توسط مقامات ارشد دوبت لبنان
 
شهید سید هادی نصرالله، آخرین وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش
شهید سید هادی نصرالله، آخرین وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش
 
نماز سید حسن نصرالله بر پیکر شهید سید هادی نصرالله
نماز سید حسن نصرالله بر پیکر شهید سید هادی نصرالله
 
تشییع شهید سید هادی نصرالله و همرزمانش
تشییع شهید سید هادی نصرالله و همرزمانش
 
شهید سید هادی نصرالله
شهید سید هادی نصرالله
  •  

انتهای پیام/

 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب