به گزارشايلام بيدار، در پشت جلد کتاب «کاش او را میشناختم» جملهای از حاجاحمد متوسلیان نقش بسته که به خوبی مجاهدتها و دلاوریهای شهید حسین قجهای را نشان میدهد: «حاجاحمد متوسلیان از رزم و مقاومت جانانه حسین تعریف میکرد و میگفت: حسین قجهای حق جهاد را ادا کرد، حسینوار جنگید، حسینوار مقاومت کرد. حسین قجهای روی تمام مجاهدان عالم را سفید کرد.» کتاب «کاش او را میشناختم» به قلم احمد مدحی، خاطراتی از زندگی و رزم شهید قجهای را دربر میگیرد و اطلاعات کامل و خوبی از شهید را در اختیار خوانندگان قرار میدهد. این کتاب توسط انتشارات دارخوین به همت مؤسسه فرهنگی هنری راویان فتح شهرستان لنجان به چاپ رسیده است.
شهید حسین قجهای اهل زرینشهر استان اصفهان بود و همچون دیگر مجاهدان این شهر، خیلی زود به مخالفت با حکومت پهلوی پرداخت. از دوران انقلاب به بعد زندگی این جوان برومند با جهاد و مقاومت گره میخورد. پس از انقلاب و با شروع غائله کردستان، جزو اولین نفراتی بود که به این شهر رفت و به مقابله با ضدانقلاب پرداخت. شهید قجهای در این زمان تازه جوانی بیست و چند ساله بود و با روحیه و منش پهلوانیاش تأثیر زیادی بر جبههها گذاشت.
کتاب «کاش او را میشناختم» با ذکر نقلقولهایی از همرزمان و دوستان شهید، به صورت مجزا با آوردن این خاطرات گوشههایی از زندگی شهید را نشان داده است. ورزشکار بودن و داشتن روحیه پهلوانی یکی از ویژگیهای خاص شهید قجهای بود. عکسهای شهید با گوشهای شکسته علاقه ایشان را به ورزش پهلوانی کشتی نشان میدهد. بدون وضو پا به تشک کشتی نمیگذاشت و در هر میدان ورزشی پا میگذاشت، سرآمد دیگران بود. رشته اصلیاش کشتی بود و به آن عشق میورزید و به صورت حرفهای دنبالش میکرد. تا مسابقات کشوری هم پیش رفت و در این رشته به فردی صاحبنام تبدیل شد. با وجود اینکه امید زیادی به قهرمانیاش در مسابقات کشوری میرفت با وقوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مسیر زندگی این پهلوان برای همیشه تغییر کرد. یکی از رقیبان شهید قجهای به نام محمد سلیمیان در بخشی از خاطراتش به خاطره باختش از شهید میپردازد: «.. خیلی ماهرانه کشتی را واگذار کرد و من برنده شدم و دستم بالا رفت. بعداً مصرانه علت را پرسیدم، گفت: این مسابقات برای تو حیثیتی و مهم بود. میخواستم تو خسته نشوی تا در کشتیهای بعدی بهتر بتونی مبارزه کنی و روی سکو بری. برای من فرصتها و میدانهای دیگری وجود خواهد داشت تا کشتی بگیرم و مقامی کسب کنم.»
بعد از انقلاب که سپاه پاسداران تشکیل شد، رزمندگان جوان رزمندهای را میدیدند که به نیروها از جلو نظام میدهد و بسیاری آنجا با حسین قجهای آشنا شدند. به قول نیروهایی که او را میشناختند تمام حرکاتش درس اخلاق و راه و روش درست زندگی کردن بود. وجود حسین قوت قلبی برای نیروها بود تا هر کار نشدنی را شدنی کنند. روحیه بالا و قدرت فرماندهی شهید قجهای در کردستان، بسیار راهگشا بود و به سایر نیروها کمک میکرد.
انس و الفتی وصفناشدنی بین شهید قجهای و شهید رضا چراغی برقرار بود. اغلب مأموریتها و کارهای شناسایی عملیات لشکر محمد رسولالله (ص) را با هم انجام میدادند. شهید چراغی بارها میگفت: از کوچکترین حرکات و رفتار حسین باید درس گرفت. من آمدهام دزلی تا پا جای پای حسین قجهای بگذارم. حسین جنگاوری چالاک و چریکی به تمام معنا بود که تمام نیروهایش بر تواناییهایش صحه میگذاشتند. مظهر ایثار و ازخودگذشتگی برای دیگران بود. نیروهای تحت امرش را بیشتر از خودش دوست داشت و همیشه برای حفظ آنها تن به خطر میزد.
ماجرای حماسه گردان سلمان و فرماندهاش شهید قجهای از آن اتفاقات فراموشنشدنی دفاع مقدس است. اگر مقاومت سه روزه قجهای و گردان سلمان در جاده اهواز- خرمشهر نبود معلوم نبود چند سال دیگر خرمشهر آزاد شود. شهید قجهای در جریان همین مقاومت سه روزه در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱ به شهادت رسید و نام و یادش برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه شد.
انتهای پیام/ر
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد