سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 41912
|
08:08 - 1398/11/13
نسخه چاپی

دفاع با دوربین؛

روایت «علی فریدونی» در سالروز اعدام «علی شیمیایی»

روایت «علی فریدونی» در سالروز اعدام «علی شیمیایی»
فریدونی هنوز هم از یادآوری صحنه‌های دلخراش آن روز بغض می‌کند و حالش دگرگون می‌شود، بعد از مکثی کوتاه ادامه می‌دهد: نمی‌دانستیم باید عکاسی کنیم یا با حال بدی که تمام وجودمان را گرفته بود، بایستیم و...

به گزارشايلام بيدار،  آن‌قدر در جنایت‌های پسرعمویش صدام حسین همراهی کرده بود که نامش هم برای مردم بوی خون با خود داشت. برای همین هم وقتی ده سال پیش در چنین روزی اعدامش کردند، کسی ناراحت نشد. حتی برخی منابع خبری نوشته‌اند مردم تکریت از این اتفاق لبخند شادمانی هم بر لب نشانده‌ و خرسند شده‌اند از این‌که علی حسن المجید التکریتی که در ایران با نام علی شیمیایی هم معروف است، دیگر روی کره زمین نیست. حتما از همین عنوان علی شیمیایی متوجه شده‌اید که این مرد کیست. او مدتی وزارت دفاع عراق در دوران حکومت رژیم بعث را به‌عهده داشته و به عنوان عضو شورای فرماندهی انقلابی در تصمیم‌گیری‌های مهم در زمان ریاست‌جمهوری صدام حسین شرکت و مأمور سرکوب شورش‌های منطقه‌ای بود. هر چند همین سمت‌ها نشان می‌دهد دستش تا چه حد در همراهی با صدام و جنایت باز بوده، اما به این موارد بیفزایید نکته مهم دیگری را. او مسؤول بمباران شیمیایی حلبچه بود و نخستین بار هم در ژانویه ۲۰۰۷ به عنوان مسؤول حمله شیمیایی به روستای کردنشین حلبچه که به شهادت 5000نفر انجامید، به اعدام محکوم و در نهایت در پنجم بهمن ۸۸ حکم او اجرایی شد.

کفش نداشتند
امروز و در سالگرد اعدام این جنایتکار رفتیم سراغ بازخوانی واقعه تلخ حمله شیمیایی حلبچه و مرور آثار عکاسان ایرانی که آن را ثبت کردند. علی فریدونی، عکاس ایرانی هر چند در زمان این حمله از حلبچه دور بوده، اما مدتی پس از واقعه خود را به مسیر می‌رساند و آوارگان این حمله شیمیایی را می‌بیند که در حال گریختن از منطقه هستند. فریدونی که در این مسیر به عکاسی پرداخته از تجربه این مواجهه و قاب‌هایی که ثبت کرده برایمان حرف زد. او می‌گوید: چند روز بعد از عملیات شیمیایی صدام در حلبچه بود که ما عکاسان راهی آنجا شدیم. زمانی که این اتفاق افتاد ما از حلبچه فاصله داشتیم، در منطقه خرمان عراق بودیم و طول کشید تا خودمان را به آنجا برسانیم، اما آقایان احمد ناطقی، ساسان مویدی، سعید صادقی و چند عکاس دیگر از همان ابتدا رسیده و تصاویری را ثبت کرده بودند. او ادامه می‌دهد: وقتی ما وارد مسیر حلبچه شدیم مردمی را دیدیم که بقچه بر سر می‌گریزند تا از منطقه دور شوند. از فرط اضطراب برخی پابرهنه راه افتاده بودند و طی مسیر پاهایشان تاول زده بود. ژاکت‌هایی که تنشان بود را درآورده و به پاهایشان بسته بودند.

هیتلر چنین نکرد که...
فریدونی هنوز هم از یادآوری صحنه‌های دلخراش آن روز بغض می‌کند و حالش دگرگون می‌شود، بعد از مکثی کوتاه ادامه می‌دهد: نمی‌دانستیم باید عکاسی کنیم یا با حال بدی که تمام وجودمان را گرفته بود، بایستیم و نگاه کنیم که چه فاجعه‌ای رقم خورده. اما ما وظیفه داشتیم آنچه می‌بینیم را ثبت کرده و به دنیا نشان دهیم.

این عکاس بخشی از مشاهداتش را این‌طور روایت می‌کند: مادری که کفش نداشت و نوزاد شش ماهه‌اش را در آغوش گرفته و گریخته بود. اغلب ما عکاس‌ها آن زمان متاهل بودیم و بچه کوچک داشتیم، همین هم ما را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌داد. حالا هنوز با این حالمان کنار نیامده مادربزرگی با گالش‌های پلاستیکی را می‌دیدیم که چهار پنج نوه‌اش را با طناب بسته و به دنبال خود می‌کشاند تا گمشان نکند. بچه‌هایی که پدر و مادرشان شهید شده‌اند.  فریدونی تاکید می‌کند: فکر می‌کنم تا روزی که زنده هستم هیچ چیزی را تلخ‌تر از صحنه‌های آن روز نبینم. مگر جنایتی بزرگ‌تر از این هست که یک نفر مردم خودش را که هموطنش بوده و خانواده‌اش هستند، این‌طور قتل عام کند. اگر دشمن یا طرف مقابل مردم در جنگ چنین کاری را انجام بدهد اینقدر دردناک نیست که رهبر یک جامعه به تصمیم و دستور خود، مردم بی‌گناهی که هیچ دخالتی در جنگ ندارند را بکشد. باور کنید هیتلر هم چنین جنایتی نکرده است.

حلبچه، مدیون عکاسان ایرانی
هر چند هنوز هم در ایران و عراق اثر سینمایی و هنری بزرگ و تاثیرگذاری درباره این واقعه خلق نشده است تا ابعاد جنایاتی که صدام حسین با مکاری برخی کشورهای غربی در جنگ با ایران مرتکب شد به جهان معرفی شود، اما فریدونی می‌گوید مردم مناطق کردنشین عراق جهانی شدن فاجعه حلبچه را مدیون عکاسان ایرانی دانسته و هنوز هم قدردانند. او می‌گوید: سال 94 که به حلبچه رفته بودم به موزه‌ای که برای این اتفاق ساخته شده سر زدم و آنجا درباره عکس‌ها به فارسی برای همراهانم حرف می‌زدم. همسر جلال طالبانی، رئیس جمهور منطقه کردستان عراق هم آنجا بود. او کمی فارسی می‌فهمد. وقتی توضیحاتم را شنید گریه کرد و گفت اگر عکاسان ایرانی نبودند این فاجعه هرگز ثبت نمی‌شد.  او می‌افزاید: واقعا هم تصاویری که عکاسان ایرانی از این واقعه ثبت کردند بسیار مهم است. هم ابعاد این فاجعه را به جهان نشان دادند و هم خانواده بسیاری از شهدا از طریق دیدن همین عکس‌ها متوجه شدند که اعضای خانواده‌شان در این جمله جان باخته‌اند.  به گفته فریدونی مسؤولان کشور عراق هم و به‌خصوص منطقه کردستان هم معتقدند اگر عکاسان ایرانی نبودند صدام حسین و رژیم بعث برای همیشه بر این اتفاق سرپوش می‌گذاشتند. او حضور عکاسان خارجی را در منطقه هم نتیجه فعالیت ایران در آن زمان دانسته و تاکید می‌کند عکاسان ایرانی حاضر در صحنه توانستند ابعاد این فاجعه را به جهان نشان دهند.

*جام جم

 

انتهای پیام/ر

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب