سرویس: سیاسی
کد خبر: 34177
|
12:24 - 1397/07/17
نسخه چاپی

کاسبی احمد منتظری با خاطرات تکراری پدرش و همکاری BBC

کاسبی احمد منتظری با خاطرات تکراری پدرش و همکاری BBC
آنهایی که همیشه، منتقدان آقای هاشمی را از «ناگفته‌ها» و سینه‌ای که «صندوقچه اسرار» بود می‌ترساندند و از لزوم شفافیت در تاریخ نگاری و بیان همه ابعاد واقعیات تاریخی سخن می‌گفتند، کاش به میدان بیایند و بگویند مرحوم رفسنجانی در نسخه اصلی و تفصیلی یادداشتهای روزانه‌اش درباره ماجرای فرودگاه جده چه نوشته است؟

به گزارشايلام بيدار،اتفاق جدیدی نیفتاده، نه ناگفته‌ای برای اولین بار مطرح شده و نه پرده از رازی مگو برافتاده است. یک بازی تکراری برای چندمین بار در حال اجراست: احمد منتظری همان حرفهای کتاب خاطرات پدرش را برای چندمین بار با آب و تاب تعریف کرده و بی‌بی‌سی و رسانه‌های ضدانقلاب هم رویش مانور می‌دهند. 

 
به گزارش رجانیوز، گفتگوی احمد منتظری با حسین دهباشی در مجموعه خشت خام حدودا یک ماه و نیم پیش در روزهای ابتدایی شهریور منتشر شد. فرزند آیت‌الله منتظری در این گفتگو هم مثل اغلب گفتگوهایش، جز تکرار سخنان قدیمی پدرش حرف تازه‌ای نداشت.یکی از این مسائل، ماجرای لو رفتن محموله مواد منفجره به عربستان در سال 65 است. 
 
 به تازگی چند دقیقه از این گفتگو به طور جداگانه در رسانه‌ها دست بدست شد که احمد منتظری در آن می‌گوید انتقال مواد منفجره به عربستان در سال 65 توسط «گروهی از سپاه که زیرنظر آقای هاشمی رفسنجانی فعالیت می‌کردند» صورت گرفت ولی وقتی لو رفت و دیدند اتفاق بدی افتاد، آن را به گردن سیدمهدی هاشمی انداختند. مطلبی که در اطلاعیه بیت آیت‌الله منتظری پس از انتشار فیلم گفتگوی دهباشی با محمد نوری‌زاد که 8 اردیبهشت توسط دهباشی منتشر شده بود نیز آمده بود.  
 
در یک اقدام جالب، پس از مانور گسترده ضدانقلاب روی این سخنان احمد منتظری، رسانه دولتی ایرنا در اینباره با احمد منتظری گفتگو کرد و به او فرصت داد بیشتر در این آتش بدمد.  
 
آیت‌الله منتظری نیز در کتاب خاطراتش که در سال 79 منتشر شده، این مساله را به همین شکل مطرح کرده است. او در بخشی از خاطراتش می‌گوید «یکی دیگر از کارهای ناجوانمردانه ای که در آن هنگام انجام شد اینکه سپاه در وقت حج برای انتقال مواد انفجاری به عربستان از ساکهای حدود صد نفر از حجاج بدون اطلاع آنان سوء استفاده کرد و پس از کشف آن به وسیله مامورین عربستان و رفتن آبروی ایران، در همانجا زمزمه راه می اندازند که خوب است بگوییم این کار از طرف سیدمهدی هاشمی بوده است. یکی از افراد سپاه که از متصدیان این کار غلط بود آمد نزد من و گفت: مسئول من در سپاه اصرار می کند که بگویم از طرف سیدمهدی این کار انجام شده و در مجلس و هیات دولت و محافل دیگر این تهمت را شایع کردند.» 
 
همچنین در نامه‌ نامه 17 مهرماه 65 او خطاب به امام که بعدها در خاطراتش چاپ شد نیز نوشته است: «سپاه در وقت حج یک کار غلط ناروا انجام می دهد و از ساکهای حدود صد نفر حجاج پیرمرد و پیرزن بدون اطلاع آنان سوء استفاده می کند به نحوی که در عربستان در وقت حج آبروی ایران و انقلاب را بردند و آقای کروبی ناچار شد از ملک فهد طلب لطف کند، لابد حضرتعالی شنیده اید؛ آن وقت در همان کشور بعضی زمزمه راه می اندازند که خوب است بگوئیم از طرف سید مهدی هاشمی بوده، و یک نفر از شش نفر افراد سپاهی که متصدی این کار غلط بوده اند آمد نزد من و به من گفت مسئول من در سپاه اصرار می کند که بگویم از طرف سید مهدی هاشمی این کار انجام شده، و در مجلس و هیئت دولت و محافل دیگر هم شایع کردند.» 
 
هاشمی، صدام و فهد 
مروری بر اسناد و روایات تاریخی نشان می‌دهد آنچه آیت‌الله منتظری درباره ماجرای سال 65 گفته قابل تامل است و آن را می‌توان از دوزاویه بررسی کرد: اول: بررسی خاطرات روزنوشت آقای هاشمی از سال 65 ؛ دوم بررسی ماجرای دستگیری و اعترافات سیدمهدی هاشمی. 
 
بررسی خاطرات مرداد تا اسفند65 آقای هاشمی نشان می‌دهد پس از خبر لو رفتن محموله مواد منفجره در فرودگاه جده، او پیگیر حل این مساله بوده است. هاشمی در خاطرات 20 مرداد خود پس از آنکه از آقای بشارتی خبر کشف یک محموله مواد منفجره در کاروان حجاج را می‌شنود می‌نویسد «حجاج بی‌اطلاع بوده‌اند. فقط رئیس کاروان می‌دانسته. به وزارت خارجه و اطلاعات گفتم که برای ملاقات با رئیس کاروان در حج تلاش کنند.» 
 
آقای هاشمی چهارشنبه 5شهریور می‌نویسد «از مکه تلفنی درباره زوار بازداشتی خبر دادند که سعودی ها قول داده‌اند فردا آزادشان کنند. درباره دونفری که از دست ماموران سعودی دررفته‌اند و به دنبال وسیله‌ای برای خروج از عربستانند صحبت شد.» فردای این روز، از  103 نفر از 113 نفری که توسط عربستان دستگیر شده‌اند آزاد می‌شوند. جمعه 7 شهریور می‌نویسد «عصر احمدآقا تلفنی گفت که آقای کروبی میگوید ده نفر باقی نیستند، دو سه نفری هستند. قرار شد خود ایشان از فهد تشکر کند.» سه شنبه 11 شهریور می‌مویسد «عصر آقای علی‌اصغر حجازی معاون آقای ریشهری آمد و از عملکرد سپاه در خارج گله داشت. اختلاف دارند.» 
 
در این بازه زمانی دکتر هادی نجف‌آبادی نماینده مجلس توسط هاشمی راهی سفر عربستان و دیدار با ملک فهد می‌شود. 
آقای هاشمی یکشنبه 11 آبان می نویسد «دکترهادی گزارش سفر به عربستان را داد.آقای فهد گفته درکنفرانس سران شورای همکاری خلیج فارس به نفع ما حرکت می‌کنند و اظهار آمادگی کرده که در صورت خاموش شدن دوهفته‌ای شعله جنگ در جبهه‌ها-حتی بدون آتش بس- برای حذف صدام اقدام شود و گفته سه نفر زندانی کاروان ما را چند روز آینده با پرونده ها پس میدهد.» 
 
پاییز 65 پیغامهایی بین ایران و عربستان درباره این پیشنهاد و اجرایی شدنش رد و بدل می‌شود. به موازات این تماسها، عربستان از فضاسازی رسانه‌ای و سیاسی علیه ایران و ماجرای کشف مواد منفجره از ساک حجاج کم می‌کند و مسئولین ایران نیز در فضای داخل، درباره این مساله سکوت می‌کنند. از این سمت نیز نه در نمازجمعه‌ها و نه در سایر تریبونهای رسمی خبری از موضع‌گیری ایران در اینباره نیست. دقیقا در همین بازه زمانی است که آقای هاشمی در مواضع خود در نمازجمعه و کنفرانسهای خبری، بحث تردید حامیان دصدام در حمایت از او و  احتمال کودتا در عراق و سقوط صدام را مطرح می‌کند. 
 
او در خاطرات پنج‌شنبه 15 آبان می‌نویسد «دکتر روحانی و دکترهادی آمدند و درباره لزوم تعقیب طرح عربستان سعودی در مورد عراق بحث شد.» در خاطرات سه روز بعد، یکشنبه 18 آبان از جلسه سران قوا در حضور امام  خبر داده و می‌نویسد «بعد از رفتن امام با حضور آقای منتظری در خصوص مذاکره با عربستان در مورد همکاری در حذف صدام بحث و تصمیمگیری شد. قرار شد مذاکره را تعقیب کنم.» 
 
در سایر خاطرات آقای هاشمی از روزهای سال 65، نه از اخبار و خاطرات پیگیری ماجرای مواد منفجره خبری هست، نه از مذاکرات ایران و عربستان درباره سقوط صدام. تنها در خاطرات آخرین روزهای سال 65، یعنی چهارشنبه 20 اسفند می‌نویسد «آقازاده وزیر نفت که امروز از سفر آمده، گزارش سفر داد. گفت الجزایر و امارات پیشنهاد کرده اند که حاضرند به شرط متوقف شدن جنگ، برای حذف صدام اقدام کنند، قبلا عربستان سعودی هم گفته است. به نظر میرسد تصمیمی منطقه ای است، اگر فریبی درکار نباشد. مایل نیستند حذف صدام نتیجه پیروزی ایران باشد.» 
 
هاشمی، سیدمهدی هاشمی و ری شهری 
تابستان 65 و حدود یک ماه پس از ماجرای کشف مواد منفجره در فرودگاه جده، کم‌کم زمزمه‌های برخورد جدی با جریان سیدمهدی هاشمی شنیده می‌شود. 
آقای هاشمی در خاطرات29شهریور از گزارش آقای ریشهری، وزیر اطلاعات به او درباره کشف خانه تیمی متعلق به مهدی هاشمی خبر می‌دهد. ماجرا به جلسه سران قوا و شخص امام کشیده می‌شود. سیدمهدی هاشمی مهرماه بازداشت می‌شود و آذرماه مصاحبه تلویزیونی معروفش پخش می‌شود. اما درهیچ یک از مراحل پرونده- از مصاحبه تلویزیوینی‌اش تا کیفرخواست پرونده - سخنی از نقش او و همدستانش در ماجرای مواد منفجره فرودگاه جده نیست.  
 
 همچنین نه در خاطرات روزنوشت آقای هاشمی و نه در خاطرات سایر افراد سیاسی و امنیتی مثل آقای ریشهری نیز، سند و مدرکی دال بر دست داشتن سیدمهدی و مجموعه نهضت های آزادیبخش تحت نظرش درماجرای فرودگاه جده به چشم نمی‌خورد. 
 
هاشمی، منتظری و آقای شیرعلی‌نیا 
از بیت آیت‌الله منتظری و دوستدارانشان که توقعی نیست، آنها سالهاست با بی‌بی‌سی دست دوستی داده اند، «اینها» سوژه را مطرح می‌کنند و خوراک عملیات رسانه‌ای و جنگ روانی و گزارشهای بی‌بی‌سی را تامین می‌کنند. گاهی اعدامهای 67، گاهی حج 65 و گاهی مک‌فارلین، گاهی گفتگوی منتشرنشده عماد باقی با قائم‌قام سابق امام. «آنها» هم برای جبرانش تقریبا هرسال یک مستند یا گزارش پر و پیمان برای «آیت‌الله» میسازند و از او تمجید می‌کنند. برای بیت آیت‌الله منتظریهم  نه هاشمی اصالت دارد، نه امام‌خمینی، نه سیداحمد خمینی و نه هیچ کس دیگر. برای اثبات حرف خودشان، همه را می‌زنند و نفی می‌کنند، هر بار هن با بهانه قراردادن یک موضوع تاریخی. 
 
هرچند باید از فرزند آیت‌الله منتظری و بی‌بی‌سی پرسید که اگر دغدغه حقیقت را داشتند، چرا این مساله را در زمان حیات آقای هاشمی به این صراحت و شدت رسانه‌ای نکردند تا از خودش پاسخ بشنوند و آۀفتاب حقیقت بر زوایای تاریک تاریخ بتابد. 
 
روی سخن با کسانی است که در جدالهای تاریخی، پشت میز مرحوم رفسنجانی نشسته‌اند. چند سالی است آقای شیرعلی‌نیا در عرصه تاریخ انقلاب، بخاطر روایتهای گزینش‌اش از جنگ و انقلاب، به عنوان تاریخ نگار سینه‌چاک حامی آقای هاشمی شناخته شده است. مروری بر نوشته‌های او نشان می‌دهد در اغلب روایتهایش، یک پیش فرض و نتیجه ثابت دارد: هاشمی درست فهمید و درست عمل کرد.  
 
در سطحی نازل‌تر، برخی اطرافیان مرحوم هاشمی که یادداشتهایشان همیشه در سایت  آن مرحوم منتشر می‌شد نیز جوری در تاریخ قلم می‌زدند که گویی یگانه محور تاریخِ پس از انقلاب ایشان است و تاریخ نشان داده هرکس در هرزمان و مکانی نظری غیر از نظر او داشته، اشتباه کرده است. یکی از آنها فروردین 94 نوشته بود ««سینه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی طبق گفته خودش، گنجینه اسرار نظام و جریان‌های گوناگون در مقاطع مختلف قبل و بعد از انقلاب است و اساساً آنها از نقل هر چند کوچک این اسرار و بر ملا شدن آن برای آینده خود در هراسند. هر وقت ایشان به مناسبت‌های خاص، گوشه‌ای از خاطرات تاریخی خویش را بیان می‌کند، عده‌ای به شدت عصبانی و نگران می‌شوند و فضای رسانه‌ای را چنان غبارآلود و مسموم می‌کنند که اولاً سندیت خاطرات مکتوب و شفاهی ایشان را در نزد مردم زیر سوال ببرند و آن را خلاف واقع وانمود کنند و ثانیاً ایشان را از بیان خاطرات خویش بازدارند. گویا در صندوقچه خاطرات آیت‌الله هاشمی، اسراری نهفته است که اگر برملا شود، دامان کسانی را می‌گیرد که...» 
 
آنهایی که همیشه، منتقدان آقای هاشمی را از «ناگفته‌ها» و سینه‌ای که «صندوقچه اسرار» بود می‌ترساندند و از لزوم شفافیت در تاریخ نگاری و بیان همه ابعاد واقعیات تاریخی سخن می‌گفتند، کاش به میدان بیایند و بگویند مرحوم رفسنجانی در نسخه اصلی و تفصیلی یادداشتهای روزانه‌اش درباره ماجرای فرودگاه جده چه نوشته است؟ یا کاش سینه‌چاکان آقای کروبی که نامه پر از تحریفش درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و شورای بازنگری قانون اساسی را در بوق و کرنا کردند از او بخواهند درباره این مساله و نقش‌آفرینان و طراحانش هم سخن بگوید. آری، به قول امام: «تاریخ، معلم انسانهاست.»
 
انتهای پیام/ش

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب