روایتی از زندگی شهیدی که ذوب ولایت شد + تصاویر

گروه جهاد و مقاومت ایلام بیدار::در همه کشورها و در میان همه اقوام و ملت ها ، ارزش هايي وجود دارد كه بنيان اصلي فرهنگ آن کشور, اقوام و ملت ها را شكل مي دهد. اهميت و جايگاه اين ارزش ها به گونه اي است كه هر ملتي، هويت و حيات اجتماعي و سياسي خود را در پاي بندي و احترام به آنها و انتقال كامل آن به نسل هاي آينده مي داند.
سرزمين پاك ايران نيز بيش از هر جاي ديگر، مفتخر به داشتن ارزش هاي والا و اصيلي است كه نمونه آن را در كمتر جايي مي توان يافت.
فرهنگ ايثار و شهادت يكي ازاين ارزش ها است كه با فرهنگ عاشورايي و قيام امام حسين(ع) براي مبارزه با ظلم و ستم عجين شده و از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است.

با توجه به اينكه دشمنان در چند سال اخير با شبيخون و ناتوي فرهنگي وارد ميدان شده و امروز با ابزار ديگري از جمله جنگ نرم عليه كشورمان اقدام مي كنند، بهترين كار در اين شرايط احياي فرهنگ ايثار و شهادت ، تبیین نقش شهدا برای اقشار اجتماع به ویژه جوانان و ایجاد تحول درونی در بین جوانان است.

در این میان استان ایلام اما یکی از استان های درگیر با جنگ مستقیم با رژیم بعثی بود و با دادن سه هزار شهید از جمله استان های پرافتخار در حوزه ایثار و شهادت است.

بر همین مبنا تصمیم داریم با خانواده یکی از این تعداد شهید در ایلام به گفتگو بنشینیم لذا با خانواده شهید "فرهاد شریفی" به گفتگو نشستیم.

جانبازی قبل از شهادت

"رضا شریفی"، بردار شهید در گفتگو با خبرنگار ایلام بیدار در خصوص الهامات قبل از شهادت "فرهاد" می گوید: شهید "فرهاد" قبل از حضور در آخرین عملیات والفجر 10 در شاخ شمیران از شهادت خودش به خانواده خبر داده بود به طوری که به خانواده گفت: این دیگر آخرین دیدار من با شما خواهد بود.

او در همان کوچکی درس های خود را به خوبی می خواند و به آن علاقه زیادی نشان می داد تا اینکه بعد از دوران تحصیل در دانشگاه باختران کرمانشاه قبول شد و به جهت حساسیت خاص آن زمان و جنگ تحمیلی خدمت سربازی را به ادامه تحصیل ترجیح داد.

قبل از مراجعه به خدمت سربازی به عضویت بسیج درآمد و در عملیات چلچراغ چنگلوله در مهران زخمی و به درجه جانبازی نائل آمد و خانواده که دلهره های زیادی برای او داشتیم به ناگاه خبر زخمی شدنش همه ما را ناراحت کرد.

با توجه به اینکه بنده قبل از او به خدمت سربازی رفته بودم تا بعد از اتمام سربازی که همدیگر را دیدیم به او گفتم که با توجه به اینکه در عملیات چلچراغ زخمی شده ای باید بیشتر مراقب خودت باشی.

اما بعد از مدتی تصمیم به رفتن به استان کردستان برای حضور در عملیات والفجر در در شاخ شمیران گرفت و قبل از رفتن خود به خانواده گفت که می خواهم برای حضور در این عملیات عازم شوم.

همه ما با توجه به اینکه خود او در عملیات پیشین زخمی شده بود و توصیه های لازم را برای استراحت بیشتر برای مداوا را به شهید فرهاد داده بودیم اما او تصمیم خود را گرفته بود.

پیش بینی شهادت از زبان شهید

شهید فرهاد به ما گفت که امکان برگشتن ما از این عملیات صفر است و با توجه به توصیه های مجدد ما به او اما با روی گشاده ای گفت: الان ما در جنگ هستیم اگر من نروم پس چه کسی می خواهد برود؟ اگر هر کدام بگوییم نرویم که دیگر سرزمین هایمان را از دست خواهیم داد.

همین شد که فهمیدیم تصمیم خود را برای رفتن گرفته و دیگر نمی توانستیم او را از رفتن باز داریم؛ تا اینکه در ان عملیات بعنوان بیسم چی فعالیت می کرد و که در روز یکم تیر ماه سال 66 خبرشهادت فرهاد را برایمان آوردند که لحظه ای بسیار سخت و غم انگیز بود.

با توجه به اینکه قبلا زخمی شده بود و در این عملیات در قله گامبو در محاصره دشمن افتاده بودند تیری به شاه رگ گردن او اصابت کرد و داغ شهادت او سال ها در دلمان مانده است.

او حتی قبل از عازم شدن به محل عملیات در شاخ شمیران وصیت نامه خودش را نیز نوشته بود که بعدها متوجه شدیم.

خصوصیات شهید فرهاد در محله زبانزد بود و همیشه سر به زیر و با ادب بود بسیار اهل صله رحم بود و مرتب به اقوام و بستگان سرکشی می کرد.

مردم محله او را خیلی دوست داشتند و حتی او در دوران جوانی نیز از جمله سه نفری بود که برای دیدار با امام خمینی (ره) انتخاب شده بود، در حین برگشت به منزل از سفر خود و دیدارش با امام راحل گفت که در حین دیدن امام خمینی(ره) بغض شدیدی گلوی او را گرفته بود و نورانیت امام راحل او را محو خود کرده بود.

اگر چه او در بین ما نیست ولی خاطرات و رفتار خوب او همچنان در یاد ما باقی مانده است.

انتهای پیام/س